چرا این مطلب را منتشر نکردم؟

توی مترو بودم؛ سروصدای کل‌کل مرد پیر و پسر جوانی حتی از پشت هدفون هم گوشم را خراش می‌داد و رد می‌شد. به ذهنم رسید که توصیه‌هایی برای احمق‌تر شدن بنویسم و سریع شروع کردم ‌به ثبت تداعی‌هایم و کلی ذوق توی دلم پر شد که چه یادداشت زیرکانه‌ای شده و چه طنز و طعن جالبی. له‌له می‌زدم تا برسم دفتر و متنم را پاک‌نویس کنم و بگذارم روی کانال.

یک‌لحظه قبل از رسیدن یاد قوانینی افتادم که برای خودم تعیین کرده‌ام؛ که اگر چیزی خلاف این قوانین بود، بلافاصله رد کنم یا اگر دست از سرم برنداشت، بگذارم 48 ساعت زمان بگذرد و بعد تصمیم نهایی را بگیرم.

خب اول بگذارید چرک‌نویس چیزی را که نوشته بودم بگذارم و بعد بگویم چرا از بازنویسی و انتشار آن منصرف شدم:

«چگونه احمق‌تر شویم؟

۱0 گام مؤثر برای احمق‌تر شدن

-دائماً در حال اسکرول در اینستاگرام باشیم.

-مدام با جوک‌ها و گیف‌های تلگرامی وقت خودمان را پر کنیم.

-خندوانه و دورهمی و تلویزیون را از دست ندهیم.

-پیگیری اخبار بخش مهمی از برنامه روزانه ما باشد.

-توی بحث‌های تاکسی‌وار شرکت کنیم.

-مدام ناله کنیم که وقت کتاب خواندن نداریم.

-برای تماشای خوب، بد، جلف به سینما برویم.

و الخ»

چرا از انتشار چنین متنی منصرف شدم؟

حس کردم از جنس نوشته‌های بی‌اثر و بازاری مانند کتاب «بی شعوری» است؛ که یک سرگرمی پوچ ذهنی‌اند و راه به هیچ جایی نمی‌برند. فکر کردم همین متن هم شبیه نوشته‌های زرد تلگرامی و اینستاگرامی است؛ و بیشتر فکر کردم:

اگر همین‌هایی که توی شبکه‌های اجتماعی سنگ کتاب‌خواندن را به سینه می‌زنند و لایک و کامنت را نثار کتاب و کتاب‌خوانی ‌می‌کند اهل خریدن و خواندن کتاب بودند وضع ما این نبود.

کسی که خندوانه و دورهمی می‌بینید یا در برابر شرکت در بحث‌های تاکسی‌وار هیچ مقاومتی ندارد، با خواندن یک متن کوتاه و سلبی هیچ تغییر در کردار و رفتار خودش ایجاد نمی‌کند.

کسی که معتاد خواندن و شنیدن اخبار است به این راحتی و با خواندن یک جمله حتی لحظه‌ای به فکرش را درگیر این ماجرا نمی‌کند.

و …

پس قوانین شخصی‌ام در تولید محتوا را به خودم یادآوری کردم:

من در پی تولید محتوای سبز (بدون تاریخ‌مصرف) هستم.

برای تولید محتوای ایجابی و اثرگذار تلاش می‌کنم.

بار آموزشی و مفید بودن محتوا برایم یک اصل مهم و همیشگی است.

چگونه نویسنده شویم؟ | دریافت کتاب قدرت نوشتن | کانال مهارت های نویسندگی در تلگرام

18 پاسخ

  1. سلام
    متن جالبی بود، هرچند که سه چهار سالی است از تلویزیون دل کنده ام و حتی اگر من را هم نشان بدهد سراغش نمی روم ولی در این مدت برنامه های مدیری و کتاب باز سروش صحت را دنبال کرده ام، هر چند حرف شما را کاملا قبول دارم ولی طنز قدرت زیادی دارد.
    در این که خندوانه دیگر حرفی برای زدن ندارد شکی نیست و هر چند وقت یک بار جناب خان را می آورند و مقداری حرف سیاسی می زنند تا برنامه را زنده نگه دارند.
    اما چرا دورهمی محبوب است؟ چون مردم نیاز به حرف زدن را غیر مستقیم احساس می کنند. وقتی مدیری می آید و با شوخی از گرانی ها حرف می زند شاید آن مردی که حالا خسته از کار برگشته و هر روز از گرانی ها می نالد خوشحال می شود، زیرا دیگران سخن نمی گویند! در توییتر فارسی بیشتر وقت ها هشتگ های سیاسی ترند می شوند چون مردم احساس می کنند باید حرف بزنند. مثل کتری که وقتی آب در ان به جوش می آید صدایش بلند می شود و بخار آب از ان خارج می شود. شاید دلیل علاقه به این طنز ها این باشدکه خیلی ها به تنگ آمده اند. شاید آنقدر در این چند وقت عزیز از دست داده ایم و داغشان بر دلمان مانده و کسی کاری نکرده که حسابش از دستمان خارج است. نمی خواهم آه و ناله کنم ولی کشته شدن هموطنانم چیزی نیست که به سادگی از کنارش عبور کنم.
    به سراغ اصل مطلب برگردم، بدون شک این پیج های فان اینستاگرام را دیده اید. اگر هم ندیده اید چیزی را از دست نداده اید چون همه یک کلیپ را از یک شخص می گذارند. شعار ان شخص و یا اشخاص هم این است که می خواهیم خنده بر لب مردم بیاوریم. شاید خوشحالی و خنده برای کسی که دوستی به نام کتاب ندارد با آن کلیپ فراهم می شود. کتاب خوان کردن افراد را دوست دارم ولی همه را نمی شود کتاب خوان کرد. خودتان بهتر می دانید چه دلایلی می آورند، حتی شما را هم دلسرد می کنند.
    انسان موجودی اجتماعی است همین پست شما و نظرات هم این را نشان می دهد، پس خطر اصلی برای همه است. وقتی اتفاقی می افتد مثل گران شدن کتاب و یا کاغذ تنها کتابخوان ها صدمه نمی بینند بلکه سرانه مطالعه کشور، فهم و درک مردم همه و همه صدمه می بینند.
    ” اگر همین‌هایی که توی شبکه‌های اجتماعی سنگ کتاب‌خواندن را به سینه می‌زنند و لایک و کامنت را نثار کتاب و کتاب‌خوانی ‌می‌کند اهل خریدن و خواندن کتاب بودند وضع ما این نبود. ”
    من تلگرام و اینستاگرام و یوتیوب و واتس اپ و… دارم ولی هنوز که هنوز است از این افراد ندیده ام. چند وقت پیش که عکسی از کتاب جدیدمی که خریده بودم منتشر کردم تنها با سرزنش از سمت دیگران برای وقت و پول هدر دادن رو به رو شدم. چند پیج کتاب بیشتر در اینستاگرام ندیدم و همه آن ها دنبال کنندگانشان از یک جانور در اینستاگرام کمتر است. با مدرک نشانتان می دهم!
    قوانین شما در تولید محتوا کاملا منطقی و صحیح است ولی زمانی که من از عشق به خواندن و نوشتن سخن می گویم اطرافیانم جوری نگاهم می کنند که انگار آدم فضایی دیده اند. کتاب نخریدن را هوش مالی خودشان می دانند ولی به هرطریقی که بتوانند پول هدر می دهند.
    امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشید.

    1. محمد عزیز
      بزرگی گفته: اگر صد میلیون نفر هم بگن یه دروغ راسته، اون دروع راست نمیشه.
      بنابراین به راه گله رفتن رو من اصولاً کار یه انسان اصیل نمیدونم.
      عموم مردم میتونن هر غلطی بکنن. این به این معنی نیست ما بیفتیم دنبالشون.
      بنابراین، کار یه نویسنده و فرد کتابخوان اینه که راه خودش رو پیدا کنه یا بسازه.

      1. حرف شما کاملا درسته و من نمی خواستم ضد حرف شما حرف بزنم، بلکه من مخاطبین منفعل رسانه را گفتم. مخاطبین فعال که تد می بینند و یا متمم می خوانند و در هر صورت از رسانه استفاده ی مفید می کنند. اگر هم روزی دلشان هوای طنز کرد به سراغ کتابش می روند و یا قند پهلو می بینند و یک شبه توهم دانش برنامه گلزار را بر نمی دارند که فقط به خاطر جایزه و یا دیده شدن کتاب بخوانند. ( افسوس که برای این برنامه هم می گویند باید سوال های اپلیکیشن برنامه را بخوانید).

        1. متوجه شدم محمد عزیز
          تو برای من خیلی عزیزی و افکارت رو دوست دارم.

    1. علیرضا جان
      یک نمونه میشه به سبز بودن محتوا اشاره کرد، اینکه خبری نباشه و در طول زمان قابل استفاده باشه.
      محتوایی که صرفاً غرغر و ناله میکنه هم راه به جایی نمیبره.

  2. شاهین جان سلام.
    کمدی، هنر پرطرفدار و مفیدی هست.
    مهران مدیری در برنامه دورهمی، حرف‌هایی میزنه که ظاهر طنز دارن ولی باطن اونها بیانگر مشکلات جامعه و امثالهم هستند و اصل کمدی یعنی همین.
    همه ما دلخوشی هایی داریم، چه کوچیک و چه بزرگ، که اگه نباشن زندگی اونطور که باید شیرین باشه نیست؛ مثل سینما رفتن و خوب بد جلف دیدن، یا شب کنار خانواده نشستن و خنداننده شو دیدن.
    اصلا من فکر می کنم برای دومین کشور غمگین جهان این برنامه ها لازمه:(

  3. «محتوای سبز ؛ بدون تاریخ انقضاء »
    چه دغدغه ی هوشمندانه ای .
    به نظرم یکی از مؤلفه های اصلی نوشته های تاثیرگذار و ماندگار ٬ تاریخ مصرف نداشتن هست. حکیمانه ترین ٬ خرمندانه ترین و تاثیرگذارترین نوشته هایی که تابحال خوندم از کسانی هست که عمیقا درد نیک بختی بشر رو داشتن و خودشون رو وقف این مهم کردند . حرف هاشون برای همیشه تاریخ و برای هر کسی در هر زمان و هر مکان که درجستجوی بهترین هاست قطعا راهگشاست . هرچند نقل قول هایی که از نویسندگان خارجی و داخلی در خلال نوشته ها دارید دلنشین و آموزندست ولی حداقل برای من خیلی دلنشین تر و آموزنده تر بود اگر از معجزه احادیث برای تقویت ٬تاثیرگذاری و غنای بیشتر نوشته ها استفاده می کردید . چون شما بدنبال بهترین ها هستید٬ گفتم . معصومین صلوات الله علیهم اجمعین فاخرترین لباس ها رو از جنس واژگان بر قامت متعالی ترین مفاهیم که همه دغدغه های واقعی انسان هست پوشانده و به ما هدیه کردند. از این به بعد تصمیم دارم فراخور مطالب پست هایی که قصد کامنت گذاشتن دربارسون رو دارم از سخن های امامان استفاده کنم نظرتون چیه ؟
    ببخشید طولانی شد .

    1. سلام دوست عزیز و مهربان
      چقدر زیبا و عالی.
      باعث افتخاره اکر بنویسید.

  4. در مورد تاکسی و مهمونی و … یه چیزی که تو فکرمه، اینه:
    احتمالا شما هم شنیدید که “من اگه یه کتاب 10000 صفحه ای بخونم و فقط یه جمله اش به دردم بخوره، هیچ چیزی رو از دست ندادم” یا با مضمون های مشابه.
    احساس میکنم حرفای داخل تاکسی و مهمونی ها و … هم چیزی از این جنس باشه.
    من با این فکر که قراره زندگیم متحول بشه تو تاکسی حرف نمیزنم، اما شاید شاید راننده چیزی گفت که بقیه زندگی منو ساخت.
    یه سری پیشنهادها نسیم طالب داره. تو یکیشون راجع به مهمونی میگه: “به مهمونی های مختلف برید. ممکنه حرف خوبی بشنوید” یا با همین مضمون.
    پینوشت: منظورم از استریوتایپ، مبتذل دونستن مهران مدیری نبوده، منظورم افرادین که مثلا دورهمی نگاه میکنن، یا مثلا “-دائماً در حال اسکرول در اینستاگرام باشیم.”، به نظرم این یه استریوتایپه.
    همون چیزی که خانوم شریفی هم گفتن”خیلی مطلق و قطعی”.
    وگرنه مرا چه به طرفداری از مدیری یا هر کس دیگه ای.

  5. ممنون از اینکه جواب دادین.چون اینجور چیزا دغدغه ام بوده، مینویسم.
    من نه میخوام بگم که مهران مدیری یا رامبد جوان خوبه و نه میگم بده. حتی بعضی وقتا حالم از هردوتاشون به هم میخوره.
    راجع به اون ده تا بند میخواستم بگم که تلگرام و اینستاگرام، حرفای داخل تاکسی، خندوانه و دورهمی به نظرم وقتی کسی رو احمق میکنند که فرد بخواد ازشون چیزی یاد بگیره.
    من خودم فقط به عنوان خنده اینا رو نگاه میکنم(شاید اینم خودش حماقته) و به نظرم تو این زمینه موفق بودن. بعضی وقتها که مثلا با یه بازیگری حرفای جدی و معنادار میزنن، شبکه رو عوض میکنم، میگم: “مسخره بازی دربیارید بخندیم” 🙂 جدی شبکه رو عوض میکنم. یعنی به هیچ وجه به قصد یادگیری نگاه نمیکنم.

    1. مرتضی جان، ممنونم که کامل تر توضیح دادی. بحث جالبی شکل گرفت.
      ان شا لله در این رابطه در آینده مطالب بیشتری مینویسم.

  6. سلام. من یک احمقم 🙂
    چون به هیچ وجه خندوانه و دورهمی و … رو از دست نمیدم.
    و راستشو بخواید با خوندن این پست هم تغییری تو رفتار خودم نمیدم.
    شاید داشتن استریوتایپ های 10 گانه، به نظر من احمقانه تر هم هست 🙂

    من نمیخوام خودمو توجیه کنم، اصلا. چون به خودم جواب خواهم داد نه به شما.
    فقط میخواستم بگم همه رو با یه چوب نرونید. یه طرف گله رو با یه چوب برونید و طرف دیگه رو، با یه چوب دیگه 🙂

    1. سلام مرتضی جان
      اصلا دوست ندارم سر آدمی مثل مهران مدیری با دوست خوش فکری مثل تو دچار اختلاف بشم، چون فکر میکنم میتونیم زمانمون رو صرف چیزها و آدم های بهتری کنیم.
      مرتضی جان نمیشه با اسم بردن از مفاهیمی مثل استریوتایپ دهن بقیه رو گِل گرفت. راستش اگه مبتذل دونستن مهران مدیری یه استریوتایپ احمقانست من به این حماقت افتخار میکنم.
      من حس میکنم کسی که وقتش رو با ترهات مهران مدیری و امثال اون تلف میکنه زحمت پیدا کردن برنامه ها و محتواهای مناسب رو به خودش نداده؛ و بهم همین دلیل داره به اراجیف آدم میانحالی مثل مدیری تن میده.
      من اگه طی شبانه روز به جای 24 ساعت 104 ساعت هم وقت داشته باشم باز هم فکر نمیکنم امثال مهران مدیری سهمی از اون رو اشغال کنن.
      ضمنا من میفهمم که طرفدارای مدیری زیادن و اینجوری دارم برای خودم دشمن میتراشم، ولی مدیری اصلا ارزش خودسانسوری رو نداره!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *