یکلحظه فکر کنیم: شاید کل زندگی فعلی ما، پرانتزِ بازی در جریان زندگیِ حقیقیمان باشد.
مثلاً:
-در حال زندگی با کسی هستید که اصلاً دوست ندارید بودن با او جزو روزهای عمر شما محسوب شود.
-کاری دارید که کار شما نیست؛ شغلی که روح و قلب شما هیچ نقشی در آن ندارد.
-دورۀ سربازی را میگذرانید و از اتلاف عمر و زمانتان به تنگ آمدهاید.
-برای گرفتن مدرک تحصیلی، درسهایی را میخوانید که میدانید تا پایان عمر سراغ آنها را نخواهید گرفت.
-سرتان یا توی گوشی و تلویزیون است یا با وقتتان را با گپ زدن با دیگران تلف میکنید و یادگیری مهارت موردعلاقهتان را مدام به بعد موکول میکنید.
-از افراد و جریانهای فاسدی حمایت میکنید که در شرایط بهتر قطعاً راه خودتان را از آنها جدا میکردید.
و دهها مورد ریزودرشت دیگر…
اینها همه پرانتزهای باز زندگی ما هستند. زندگی ما درست شبیه جملۀ زیر است.
من میخواهم زندگی موردعلاقهام را (……………….
جملهای بدون فعل، جملهای ناقص که پرانتز بازی در میان آن، ما را از نفس انداخته.
و تلخی قصۀ زندگی اینجاست:
اغلب مردم تا پایان عمر پرانتزهای وسط زندگیشان را نمیبندند؛ تا جایی که اصلاً فراموش میکنند، قبل از باز شدن پرانتز چه رؤیاها و برنامههایی داشتند. سرانجام روزی میرسد که مرگ واپسین نقطۀ این جملۀ ناقص را میگذارد.
زندگی کردن بیشباهت به نوشتن یک جملۀ خوب و درست نیست. هیچ نویسندۀ عاقلی وسط یک جمله پرانتز ده خطی باز نمیکند. چون هم خودش و هم خوانندهیادشان میرود که کجا بودند.
قلم دستتان هست تا به بستن پرانتزهای باز زندگیمان فکر کنیم؟
فکر میکنم بعد از مطالعۀ این پست، خواندن لینک زیر هم برای شما سودمند باشد:
آیا زندگی در لحظۀ حال وجود خارجی دارد؟
شاهین کلانتری در تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین
14 پاسخ
.سلام اقای کلانتری بسیار زیبا بود.یه مقاله توی وبلاگ نوشتیم درباره “اسیب پذیری :تنها راه بالا کشیدن خود” میتونه مرتبط باشه با موضوع این پست.خوشحال میشم بخونیدش
http://irannutshell.ir/%d8%a2%d8%b3%db%8c%d8%a8-%d9%be%d8%b0%db%8c%d8%b1%db%8c-%d8%aa%d9%86%d9%87%d8%a7-%d8%b1%d8%a7%d9%87-%d8%a8%d8%a7%d9%84%d8%a7-%da%a9%d8%b4%db%8c%d8%af%d9%86-%d8%ae%d9%88%d8%af/
سلام امیرحسین نازنین
مطلب خوبت رو خوندم.
خیلی هم لذت بردم.
تو که انقدر مستعدی بیشتر بنویس.
مرسی شاهین جان که انگیزه میدی حتما ادامه میدم
با سلام خدمت جناب کلانتری بزرگوار و خوش ذوق.
من مدتی هست وبلاگ پربار و بسیار عالی و کانال تلگرام مدرسه ی نویسنگیِ شما را میخونم. همچنین از ایمیلهای مفید شما لذت میبرم.
این پست هم مثل اکثر پستهای وبلاگتون علاوه بر آموزشِ نوشتن، یک درسِ بزرگ از درسهای زندگی بود واقعا این مطلب آدم را به فکر فرو میبره برای من یک تلنگر بود.
پاینده باشید و مانا جناب کلانتری عزیز
سلام مریم جان
از خوندن کامنتت خوشحال شدم.
خوشحالم که اینجا هستی.
حتماً برای من بیشتر بنویس.
برات شادی و سلامتی و موفقیتهای روزافزون آرزو میکنم.
سلام شاهین جان
قسمتی از متن رو که گفتی : ” سرتان یا توی گوشی و تلویزیون است یا با وقتتان را با گپ زدن با دیگران تلف میکنید و یادگیری مهارت موردعلاقهتان را مدام به بعد موکول میکنید . ” رو دوست داشتم ، شاید بدون نوشتن این تکه منظورت رو از پرانتز های باز زندگی نمیفهمیدم و با نوشتن همین چند کلمه کل مفهوم مورد نظرت رو به من منتقل کردی . از اونجایی که من هم مینویسم ، میفهمم وقتی که میگی نویسنده عاقل میون حرف هاش پرانتز ده خطی باز نمیکنه یعنی چه و متوجه چند تا از این پرانتز های باز زندگی ام در گذشته و تاثیری که روی مسیر زندگی حقیقی مون داشته و داره میشم .
ممنونم برای این مطلب ، اخیرا چند پرانتز توی زندگیم باز شده که اگر این مطلب رو نمیخوندم نمیتونستم از این زاویه خاص به زندگیم ام و پرانتز های بازی که ناخواسته آمده اند بنگرم و ماهیتشون رو درست بفهمم .
با آرزوی سلامتی و شادی
سلام به روی ماهت احسان جان
امیدوارم که پرانتزها رو با موفقیت ببندی و به مسیر اصلی زندگی خودت بپردازی.
راستی چه خوب که سایتت رو مرتب به روز میکنی.
حتماً چراغ سایتت رو روشن نگه دار همیشه.
شاد باشی عزیز.
سلام شاهین عزیز
این مطلب برای من فوق العاده جذاب و کاربردی بود.
چه تمثیل زیبایی است ” پرانتز باز” .
ممنونم رها جان. چقدر خوب که اینطور بوده.
سلام شاهین جان
گاهی هم پیش می آید که توداری قصه ی زندگیت را مینویسی ویکی مثل شاهین کلانتری از تو میپرسدمن معنی آن کلمهی داخل پرانتز را نمیفهمم میشه بیشتر توضیح بدی؟این باربه تو بر میخوردفریاد میزنی اینکه منم. سعی میکنی توضیح دهی سعی میکنی که فردیتت را توسعه دهی و خودت را ازآن پرانتز بسته بیشتر نشان دهی وشاید بشوی یک پرانتز ده خطی.دیگر جا در پرانتز تنگ است تو بیرون می آیی و بقیه را در پرانتز می گذاری هر چیزی که لازم باشد.این پرانتز هارانمیشودحذف کرد برای معنی بخشیدن حتی گاهی برای زیبایی متن به آنها نیازپیداخواهیم کرد مهم این است که ببندیمشان وبه اندازه ی لیاقتشان به آنها بهابدهیم تادوباره پرانتزنشین قصه ی خودمان نشویم.((من هنوز همین جاهستم))
زنده باد زهرا جان
خیلی خیلی خیلی خوب گفتی. کیف کردم.
واقعا حرف های به جا و خوبی بود.حالم خوب کرد
سپاس حجت جان