از مدرسه و دانشگاه و درس و امتحان حوصلهتان سر رفته؟
شاید مطالعۀ این یادداشت کوتاهی تا حدی مسیر را برایتان روشنتر کند.
جیم ران زمانی گفته بود: «آموزش رسمی، شما را به درآمد میرساند؛ اما خودآموزی، شما را به ثروت میرساند.»
ادامۀ تحصیل خوب است؛ اما هرگز به تحصیلات رسمی بسنده نکنید، در کنار آن حتما مطالعه و مهارتآموزی را جدی بگیرید.
در نهایت ممکن است با ترکیب رشتۀ تحصیلی خودتان و مهارتهایی که به صورت آزاد یاد گرفتهاید به ترکیب شگفتانگیزی برسید.
اسکات آدامز در کتاب درخشان «شکست بخورید و برخیزید» بخش عمدهای از موفقیتهای خودش را مدیون داشتن سبدی از مهارتهای گوناگون میداند.
پس یادگیری آزاد مهارتهای مختلف را چاشنی درس و تحصیل کنید تا از مدرسه و دانشگاه لذت بیشتری ببرید.
در ادامه برخی از پیشنهادی خودم را برایتان مینویسم. تصور میکنم این نکات میتوانند دوران تحصیلی پربارتری را برای شما بسازند:
-
تا حد ممکن سعی کنید به فکر ترک تحصیل نیفتید. با ادامۀ تحصیل چیزهای بسیاری به دست میاورید. پس اگر به هر دلیلی خسته شدید، باز هم ادامه بدهید، با این کار استقامت خودتان را افزایش میدهید. در ادامۀ زندگی به این روحیۀ استقامت نیاز بسیاری خواهید داشت. اما اگر سریع وا بدهید ممکن است بعدها خیلی جاهای دیگر هم همینطور عمل کنید و به خودتان لطمه بزنید.
-
تا جایی که میتوانید با همکلاسیها، معلمها و کادر مدرسه دوست شوید. محیط تحصیلی بهترین جا برای تمرین برقرار ارتباط موثر است. شما در آینده به این مهارت نیاز فراوانی خواهید داشت.
-
حتما حتما حتما فعالیتهای فوق برنامۀ خلاقانه داشته باشید. در شورای دانشآموزی عضو شوید. روزنامهدیواری آماد کنید و… .
-
در مدرسه و دانشگاه باشگاه کتابخوانی خودتان را بسازید. یک گروه کوچک تشکیل بدهید و همراه با چند نفر از دوستانتان -که حتی میتوانند از بین معلمها و اساتید باشند- برخی کتابهای غیردرسی را به طور گروهی بخوانید و دربارۀ آن حرف بزنید.
-
از مدرسه و دانشگاه به عنوان منبع الهام استفاده کنید؛ اگر قصد نویسندگی داشته باشید محیط آموزشی میتواند برای یک عمر به شما ایده بدهد.
321 پاسخ
سلام.من 16_17سالمه .دوسال از درس عقب افتادم (به خاطر عمل های پیاپی و مشکلات جسمانی)الان سال نهم میخونم .از 9سالگی خیلی کارارو امتحان کردم و علایقم رو دنبال کردم.از اوایل امسال تصمیم گرفتم برنامه نویسیو ادامه بدم و خیلی هم علاقه دارم بهش.در حال حاظر دارم برنامه نویسی وب و اپلیکیشن آموزش میبینم و همیشه موفقیت هام رو قبل از درس بدست آوردم.نمراتم از اول نسبتا خوب بوده و بین 18_20هست همیشه.حدودا 3ساله که زیاد کتاب مطالعه میکنم و به این نتیجه رسیدم که با درس خوندن فقط دارم وقتمو تلف میکنم با این رژیم آموزش و پرورش!!
رشتمو پایان امسال احتمالا ریاضی بردارم.درحالی که به ریاضی و فیزیک هیچ علاقه ای ندارم(ولی نمره هام خوبه!)اونم فقط به خاطر اینکه به رباتیک برسم.و هوش مصنوعی اکثرا با ریاضی سر و کار داره.توی زندگیم هدف زیاد دارم و واقعا خودمو توی مسیر میبینم.یه سایت هم دارم طراحی میکنم همین روزا با یه تولید کننده ی تجهیزات نورپردازی شریک شدم و قراره کار کنیم.کلی هدف و بیزینس دیگه دارم تو ذهنم که دارم میرم به سمتشون.اما راستش هیییچ هدف درسی و تحصیلی ندارم و رباتیک رو هم فقط به خاطر مدرکش میخونم .و منکه قراره درس بخونم،بزار یه رشته ی مرتبط باشه!
درکل احساس میکنم درس داره وقتمو میگیره .من کل روزمو دارم آموزش میبینم و کتاب میخونم و یه سری تحقیقات علمی دارم که فقط به خاطر علاقمه و اینها خیلی داره منو به جلو هل میده.اما وقتی سال تحصیلی شروع میشه همه ی برنامه هام بهم میریزه .چون در این صورت به جز خودم،باید به 12-13نفر دیگه(دبیر هام)هم جواب پس بدم .اونم چیزایی که هیچوقت به دردم نمیخورن.
*فرق جلگه و آبرفت و اینکه سلطان محمود غزنوی کی به دنیا اومده به چه درد من میخوره توی زندگی؟؟!*
مطمئنم خانواده با ترک تحصیلم موافق نیستن اما مادرم بهم ایمان داره و میشه قانعش کرد با چند تا قول درشت!
قربون نگاهتون که این متن طولانی رو خوندین.ممنون میشم افراد باتجربه راهنماییم کنن:)
تو عالی هستی کاوه جان
مرسی که اینقدر زیبا از تجربۀ شخصی خودت نوشتی.
برات بهترینها رو آرزو میکنم.
من سال دوم مهندسی کامپیوتر امیر کبیرم…
ولی راستش گرافیکو دوست دارم خیلی سر دوراهیم که از دانشگاه انصراف بدم و کنکور هنر بدم یانه میشه پیشنهاد شما رو بدونم
بستگی داره.
راستش من نمیتونم جواب مشخصی به این سوال بدم.
اما یه طرف قضیه هم اینه:
گرافیک رو اگه آزاد و بیرون از دانشگاه یاد بگیرید، بهتره.
این البته نظر شخصی منه.
سلام به همگی…آقا شاهین ممنون بخاطر نوشتن تک تک کلماتی که به قلب من امیدواری داد…من ۱۹سالمه یه سال پیش دیپلم گرفتم منو و خواهرم شاگرد زرنگ دبیرستان بودیم هر ترم در هر صورتی جزو برترین رتبه ها میشدیم… سه سال کذایی دبیرستان به همین منوال گذشت تا اینکه رسیدیم به کنکور تنش و اظطرابی که از خانواده گرفته تا دوست و معلم بهمون وارد میشد
تا جایی که موهام ریزش پیدا کرد و به شدت وزن کم کردم و مریض شدم…
روز مو با درس شب میکردم از خواب شبم میگذشتم تا صبح زود بیدار بشم و بتونم درس بخونم آخه جز رقابتی که بین بچه زرنگا و انتظاری که معلم و مدیر و خوانواده ازم داشت نمیتونستم به چیزی فکر کنم… امتحانات نهایی هم که با شرایطی که کرونا ب وجود آورده بود دگرگون شد، ولی دیگه نمیتونستم تحمل کنم روزای آخر همش به این فکر میکردم که سه سال کذایی رو با حبس و درد و انتظار بقیه بهترین بودم(خودمو فراموش کردم) حالا چی دوباره باید اون سه سال و تو یه سال برای ورود به دانشگاه تکرار کنم؟… پس تلاش و وقتی که ۱۲سال خودمو
و مغزمو وقفشش کردم بیهوده بود؟؟
نمیگم تلاش نکردم حتی تو ناامیدی هم تلاش کردم که انگیزه ای برای انجام کاری که همه براش برنامه ریزی میکردن پیدا کنم…از دوستام دربارهی هدفی که برای ورود ب دانشگاه دارن پرسیدم و خب اکثرا جوابشون پیدا کردن همدم و ازدواج کردن بود …و من اینجوری نیستم خوندن مقاله ای که نوشتید باعث شد برگردم به عقب ولی پشیمون نشم خوشحال بشم از اینکه دیگه وقتمو بیشتر از این هدر ندادم🖤
پیام من به همه ی اونایی که تو دوراهی هستن کسایی برای ارضای دیگران به اجبار خودشونو مجبور میکنن،خودشونو فراموش میکنن اینه که شما هیچوقت نمیتونی طوری زندگی کنی که دیگران ازت راضی باشن هیچکسی تو زندگی مهمتر از خودت و خوشحالیت نیست…چون در آخر این تویی که جریان زندگیتو میسازی
درود بر تو پری عزیز
خیلی خوبه که تو این نگاه رو داری.
امیدوارم از این به بعد بتونی زندگیتو جوری بسازی که دوست داری.
برات بهترینها رو آرزو میکنم.
سلام بنظر شما از زبان انگلیسی مثلا مترجمی یا تدریس میشه به درامد خوب رسید؟؟؟
بستگی داره.
A&K:
بنده درخصوص تحصیلات دانشگاهی در وبسایت شما خواندم
و ایراد هایی میتوان به آن وارد کرد
تحصیلات دانشگاهی روی تصمیم گیری به موقع و صحیح بسیار تاثیر دارد و روی موفقیت شخص
چرا بیش از ۹۰ درصد افراد موفق جهان تحصیلات دانشگاهی دارن اگر تحصیلات خیلی واسه خوشبختی و موفقیتت مهم نیست پس چرا قریب به اتفاق افراد موفق جهان تحصیلات عالی دارند؟
تحصیلات دانشگاهی روی درست فکر کردن بسیار تاثیر دارد درکل اینجوری هست که بدون مدرک تحصیلی و به صرف نرفتن به دانشگاه پای شما در زندگی به سنگ میخوره حتی اگر بخواهید کار غیر مرتبط با تحصیل انجام بدید
باید در محیط دانشگاه رشد کرد ما حصل تجربه تحصیل در دانشگاه و محیط دانشگاه رکن اساسی خوشبختی است …….
حال شما بفرمائید چه حرف انتقادی ای برای جملات فوق دارید؟
من کامنتای زیادی رو خوندم و خوشحالم دوستان با گله هایی که داشتن میدونستن به چی علاقه دارن ولی من هنوز نمیدونم به چی علاقه دارم و شک دارم تو این این راهی که هستم واقعا دوسش دارم یا ن یا اینکه اینده پشیمون میشم یا ن ؟ به ترک تحصیلم فکر میکردم امامشکل اصلیم اینه که هنوز نمیدونم هدفم چیه و فعلا دارم راه عموم بچه ها (رشته تجربی ) رو پیش میرم .سعی کردم از تجربیات دوستان تو کامنتا استفاده کنم اما مشکلم اینه ک علاقه خودمو هنوز پیدا نکردم و و توی دو دلی شدیدی قرار گرفتم .خیلی احمقانس ولی واقعیت خودمو گفتم
باسلام
خیلی وقت جایی نبودم که به این اندازه حرف مردمش درک کنم و فک کنم که نه من تنها نیستم
ادمای دیگه ای هم هستن که دارن روزای تاریکی رو میگذرونن ولی باید بگم اگه صبح همیشه بعد از تاریک ترین لحظه ها میاد.
و در ادامه ،شما دو راه دارین اول اینکه به حرف های ادمای اطرافتون که غالبا هم ناموفق هستن گوش بدین و اجازه بدین برای زتدگیتون تصمیم بگیرن و اراده ا از خودتون نداشته باشید و مثل بقییه جامعه و افرادش
دوم اینکه برین سراغ ارزوهاتون و با تصمیم خودتون برای زندگیتون وهدف خودتون تلاش کنید و بله شاید حتی شکست هم بخورین ولی ارامشی که توی طوفان هست رو ترجیح میدم
و در اخر یادتون باشه که ماهی های مرده در حهت جریان اب حرکت می کنند
کی گفته اونهایی که ترک تحصیل کردن ناموفق هستند من وقتی دارم ممیبینم اینهمه آدم تحصیل کرده موفق نیستن و اینهمه آدم که ترک تحصیل کردن موفق شدن به فکر ترک تحصیل افتادم
سلام من سال 12 تجربی هستم. نمیخواستم برای پزشکی بخونم ولی الان اگه بخوام دیره.به نظرتون ارزش داره یه سال پشت کنکور بمونم؟خیلیا میگن پزشکی ارزش نداره که عمرتو هدر بدی 10 12 سال باید شدید درس بخونی.بجاش بری بیزینس و این چیزا بهتره چون زودتر به پول میرسی خیلی هم روت فشار نمیاد.نظرتون خیلی برام مهمه
خب مشکل اینکه اغلب ما به توصیه های افرادی گوش می دیم که خودشون هیچ موفقیت یا دست اوردی ندارن به عنوان مثال چند نفر از اونا خودشون بیزنیس راه انداختن و پول پارو میکنن
سلام به همه من ۱۷ ساله ….رشته ریاضی ….به این رشته خیلی علاقه داشتم معدلم تو سال نهم ۲۰ شد مدرسه نمونه دولتی قبول شدم سال دهم رو هم بد نگذروندم ولی از وقتی کرونا اومد دیگه سر هیچ کتابی رو باز نکردم راستش من ۳ سال پیش بعضی روزا با بابام میرفتم کار رو بنایی…کارگری….برا خودم گوشی و…دیگه خریدم حالا هم دیگه انگیزه ای برای ادامه تحصیل ندارم میخوام ترک تحصیل کنم نمیخوام ۱۰ سال از عمرم که مهمترین لحظات زندگیم هم هست پای کتاب و درس هدر بده میخوام خودم پول در بیارم و خرج کنم زندگی کوتاه است چشمت رو هم بذاری تموم شده ………میخواستم کمکم کنید عزیزان
شما دو سال که با دیپلم صفر رفتی سربازی حالیت میشه که درس چند می ارزه بی خیال بابا به خدا همه جدیدا میگن مهارت و تجربه بابا به خدا همون دروس آکادمیک هم از تو مهارت و تجربه انسان ها توی یک کتاب خالی شدن من نمی دونم آدم بیکاره تجربه ایی رو که میشه با سه ساعت کتاب خوندن بدست آورده با پنج روز کار بدست بیاره
سلام ،من ۱۶سالمه و پایه دهم ادبیات انسانی هستم و از موقعی که یادم میاد درحال نوشتن بودم و تو این زمینه هم استعداد کافی رو دارم ،اما هنوز متوجه این موضوع نشدم که آیا تو ایران مدرسه ای هست که من به عنوان دانش آموز در رشته نویسندگی بتونم اونجا تحصیل کنم
اگر اطلاع دارید لطفاً کمکم کنید ، من برای اینکه کمی نزدیک تر بشم به ادبیات و نوشتن و نویسندگی، رشته انسانی رو انتخاب کردم ،ولی اگر بصورت اختصاصی رشته ی نویسندگی وجود داشته باشه ،زندگی من رو نجات میده ، من مادر فرهنگی هستن و نویسنده و ایشون چند کتاب هم چاپ کردن .تنها کاری که از دست من و خانوادم ساختست اینه که کتابم رو به چاپ برسونم .
اگر در این زمینه اطلاعاتی دارید خوشحال میشم راهنماییم کنید .
سلام غزل عزیز
توی سیستم رسمی آموزش و پرورش مدرسه و رشتهای با این عنوان نداریم. میتونید برید سراغ رشتههای مشابه.
موفق باشید و برقرار.
سلام ، من نسرینم ، 9 آذر 98 اومدم اینجا و از مشکلاتم نوشتم ، از اینکه دانشگاه امیرکبیر قبول شدم ولی هیچ علاقه ای ندارم و روزهارو به زور به شب می رسونم ، از انگیزه نداشتنم گفتم و از اینکه جرعت اینکه به سمت علایق و آرزوهام برم و ندارم.
امروز داشتم ایمیل هامو مرتب می کردم که چشمم به ایمیلی که از این سایت اومده بود افتاد ، الان که دارم اینارو می نویسم بیشتر از یک سال از چیزایی که قبلا گفتم می گذره. اونموقع ترم 1 بودم و الان ترم 4 ، تقریبا نصف راهو رفتم ولی دیگه آدم یک سال پیش که اومد اینجا و از بدبختی هاش گفت نیستم ؛ خیلی نشستم با خودم فکر کردم ، با خودم سبک سنگین کردم که من واقعا از این زندگی چی می خوام. دیدم همیشه دوست داشتم تو یه دانشگاه مطرح درس بخونم ، و من به این آرزوم رسیدم، نمی تونم این همه تلاش و زحمت و نادیده بگیرم و آرزویی که با دستای خودم به دستش اوردم و پس بدم و از همه چیز بگذرم ؛ نه جرعتشو دارم نه تواناییشو. پس دوتا راه بیشتر ندارم یا این چهار سال و به خودم زهر می کنم و همش غر می زنم و یا باهاش کنار میام و قبولش می کنم . من راه دومو انتخاب کردم و الان که یک سال گذشته می بینم خدایی که اون بالاست بهترین چیزو برای من رقم زده و من نفهمیدم. من امروز که دارم برای شما می نویسم از ته دلم عاشق رشتمم ، دیگه ترس نفهمیدن و مشروطی و ندارم چون تلاش کردم و الان یکی از بهترین ها تو رشته ی خودم هستم.الان که فکر می کردم اگه هر رشته ی دیگه ای قبول میشدم اینقدر با روحیاتم سازگار نبود ، حتی اگه میرفتم دنبال علاقم یعنی هنر ، به اهداف خیلی بزرگتری که الان دارم نمی تونستم برسم . و به نظرم خیلی خوش شانس و قوی بودم که خودمو جمع و جور کردم و زود جا نزدم. اینارو گفتم که بهتون بگم زود قضاوت نکنید. بهترین اتفاقی که به ذهن میرسه ، همیشه بهترین اتفاق زندگی شما نیست .
سلام نسرین عزیز
به خاطر نگرش خوبی که داری بهت تبریک میگم.
خوشحال شدم پیامت رو خوندم.
باز هم اینجا از تجربۀ خودت بنویس.
برات بهترین و زیباترین لحظهها رو آرزو میکنم.
سلام
سپاس از شما که دیدگاه منصفانه دارید.
سلام من دوست دارم نقاشی بخونم اگه تو دانشگاه بخونم با درس های تئوری مثل تاریخ نقاشی و تحلیل آثار نقاشی و… درس های عملی مثل عکاسی و نقاشی دیجیتال و نقاشی دیواری و آبرنگ و … هم آشنا میشم اما تو آموزشگاه فقط نقاشی یاد میگیرم بدون شناخت تئوری راجع نقاشی و یادگیری انواع مختلف نقاشی به نظرتون کدوم بهتره
من ۱۶ سالمه دهم تجربی هستم تقریبا ۸ ماهه تو یه دوراهی گیر کردم واقعا از درس خیلی بدم میاد ماله این نیست که درسم ضعیفه درسم خیلی هم قوی ولی خیلی به فوتبال علاقه دارم و میخوام فوتبالیست بشم و استعدادم دارم سه سال بود تو فوتبال بازی نمیکردم ولی چهار الی پنج ماه دوباره تمرین فوتبالو شروع کردم ولی تجربی خیلی سخته واگه بخوای تجربی قبول بشی باید شبانه روز درس بخونی باید یکیو انتخاب کنی منم میمیرم برای فوتبال ولی پدرو مادرم نمیزان برم سراغ فوتبال بخاطر درس پدرم میگه حتی میلیاردر هم باشی به اندازه یه معلم ارزش نداری میگه برو معلم شو ۵ تومن ماهی بگیر زندگی تو بچرخون اگه همین الان از درس دست نکشم نمیتونم فوتبال بازی کنم و موفق شم ولی از اینده فوتبالم میترسم میگم شاید در هیچ تیمی قبول نشم یا فوتبالم به اندازه خوب نشم یا تو بازی مصدوم شم و نتونم فوتبالو ادامه بدم و اون موقع برای درسم خوندم دیر شه بین این دوراهی گیر کردم واقعا خیلی نگران اینده ام هستم واقعا در تین سن کم انقدر نگرانم که افسردگی گرفتم تروخدا یه رهنمایی دروست حسابی کنید
فوتبال بازی برده هاست نهایتا همه گلادیاتورها روزی از صفحه بازی خارج میشوند اما تماشاگران همواره هستند و خواهند بود بهترین اسطوره میشود و اسوطره افسانه میشود و از یاد میرود در دنیای سرمایه داری ارزش ها را کسی تعیین نمی کند جز توده مردم اگر به دنبال حقوق بروکسالاری میگردی در نهایت کارمندی به اسم پزشک میشوی اگر دنبال افتخار علمی میگردی مورس انیشتن فاینمن ماریکوری یا آدام اسمیت بعدی تو خواهی بود و توده عوام رو تو کنترل خواهی کرد کسی که قدرت را فدای همه چیز میکند لایق قضاوت عوام است این را بست که درس تو را به سعادت و کمال میرساند و اما نه آن درسی که تو را دکتر دولتی یا غی دولتی کند بلکه آن درسی که تو از طریق آن وقایع عالم رو کشف کنی و از آن به نفعت خودت استفاده کنی
مردم مومئن تو میخوای درس رو ول کنی اسباب بازی یه عده باشگاه و رسانه بشی که مثلا تو زندگی موفق باشی پا شو برو درس بخون حداقل افتادی گوشه خیابون بازهم درسی خونده باشی
حالت خوبه تو اصلا چی میگی؟
کاری با بحث فوتبال ندارم که اصلا وارد شدن بهش اشتباه. ولی میگی برو درس بخون و از این حرفا. الان من خوندم چی شد تهش رفتم شغل آزاد چهار سال زندگیمو حروم کردم.
مخصوصا این درس های بدون کاربرد که یدونش به دردم نخورد.
اگه شما درسی خوندید که توش ایده ایی برای کسب در آمد از اون ندارید و یا دانشگاه به شما چیزی یاد نداده باید بگم که خیلی قبل از ورود به دانشگاه باید میفهمیدید که دانشگاه پلتفرم ترقی و پیشرفت نیست و در کنارش باید از رفرنس های خارجی کمک بگیرید خوب معلومه که اون درسی که تو دانشگاه میدن به درد من هم نمیخوره من خودم کیسه رو شکل کرده بودم رفتم سیسکو مدرک CCIE Wireless دارم خوب معلومه که اگه مدرک امیر کبیرم رو به ام آی تی بدم بین این و اون مدرک سیسکو ام رو ملاک میزاره تازه چی میگی یعنی چی من دارم جون میکنم تو المپیاد کامپیوتر دانشگاهی یه مدالی بیارم که روزمه تحصیلی ام پربار تر باشه برم از این کشور بیرون من چیکار کنم که تو خیلی چیز ها رو نمیدونستی در مورد دانشگاه زمانی که من کنکور میدادم کسی به من نگفت باید تو سه سال کنکور بخونی نه سال آخر خوب دیگه یکی دیگر از عرف های جامعه تخماتیک ما همینه هیچ کس به تو چیزی نمیگه اما همه تا دلت بخواد نصیحتت میکنن جزئیات رو نمیگن اما کلیات رو تا دلت بخواد آب و تاب میدن
من مردی 52 ساله و بازنشسته هستم دو مدرک کارشناسی حسابداری و کارشناسی نرم افزار دارم مدرک اولی را در جوانی اخذ کردم بدون علاقه و اشتباهی بزرگ که 5 سال از جوانیم را نابود کرد.
فضای مجازی به این شکل نبود و کسی راهنمایی نکرد.
حالا باورت میشود به فرزندم توضیح دادم به دانشگاه نرود و همه مسولیت این تصمیم را برعهده میگیرم گفت پس چکار کنم : گفتم برو دنبال چیزی که دوست داری و تخصصی یاد بگیر چون دانشگاه پول / زمان و فرصتها را از تو میگیرد و یک کاغذ به تو میدهد که به درد درب کوزه هم نمیخورد.
من وقتی تنها 25 ساله بودم در یک شرکت استخدام شدم و بصورت اتفاقی با برنامه نویسی آشنا و علاقمند شدم اینترنت تقریبا نبود کتاب بسیار کمیاب اما انقدر تلاش کردم که هم برنامه نویسی را بصورت خود اموز یاد گرفتم و هم درامد زیادی از ان بدست اوردم
بدون شک و تردید اگر به درس و دانشگاه علاقه ندارید معطل نکنید و عمرتان را بر باد ندهید به مکانیکی علاقه دارید به فوتبال به برقکاری به هر چه علاقهمندید بروید اما با عشق بروید با انگیزه بروید.
تجربه بالاتر از علم است….
سلام خسته نباشید
من از همه چیز زندگی ام خسته شدم ، الان دانش آموز پایه دهم تجربی هستم ، می خوام دیگه مدرسه نروم خسته شدم ، ولی اطرافیان نمی گذارند و می خوام به همین دلیل خودم رو از این دنیا خلاص کنم و تموم کنم…🖤
من مردی 52 ساله و بازنشسته هستم دو مدرک کارشناسی حسابداری و کارشناسی نرم افزار دارم مدرک اولی را در جوانی اخذ کردم بدون علاقه و اشتباهی بزرگ که 5 سال از جوانیم را نابود کرد.
فضای مجازی به این شکل نبود و کسی راهنمایی نکرد.
حالا باورت میشود به فرزندم توضیح دادم به دانشگاه نرود و همه مسولیت این تصمیم را برعهده میگیرم گفت پس چکار کنم : گفتم برو دنبال چیزی که دوست داری و تخصصی یاد بگیر چون دانشگاه پول / زمان و فرصتها را از تو میگیرد و یک کاغذ به تو میدهد که به درد درب کوزه هم نمیخورد.
من وقتی تنها 25 ساله بودم در یک شرکت استخدام شدم و بصورت اتفاقی با برنامه نویسی آشنا و علاقمند شدم اینترنت تقریبا نبود کتاب بسیار کمیاب اما انقدر تلاش کردم که هم برنامه نویسی را بصورت خود اموز یاد گرفتم و هم درامد زیادی از ان بدست اوردم
بدون شک و تردید اگر به درس و دانشگاه علاقه ندارید معطل نکنید و عمرتان را بر باد ندهید به مکانیکی علاقه دارید به فوتبال به برقکاری به هر چه علاقهمندید بروید اما با عشق بروید با انگیزه بروید.
تجربه بالاتر از علم است….
سلام من 20 سالمه تازه از سربازی برگشتم قبل سربازی هم درسم رو ادامه ندادم به مکانیکی علاقه دارم به نظرتون دیر نیست برم یاد بگیرمش
خیلی خوب بود
درود بر تو
سلام.
آفرین برشما. من هم چنین عقیده ای دارم. دست درد نکنه.
من هم علاقه مند به داس تان نویسی ام و می خواهم یا درس رو ول کنم را رشتمو ادبیات داستانی انتخاب کنم.
زنده باد پارسا جان.
موفق باشی و برقرار.
عالی بود. منم دقیقا همین نظر رو دارم. میخام یه میکانیک موفق بشم و درسو ول کنم. فکر همه جاش رو هم کردم. اما پدرم مخالفت میکنه
سلام . من یه مشکلی دارم اگه امکانش هست راهنماییم کنید
من دانشجوی ترم پنج کامپیوترم ولی اصلا به درس خوندن علاقه ندارم و فقط به اجبار خانواده و بخاطر اینکه اقوامم همه تحصیل کرده و دکتر و مهندسن اومدن دانشگاه . از طرفی من کار مورد علاقمو پیدا کردم و الان دارم انجامش میدم و در امد خوبی هم دارم . ولی خب کاملا وقتم داره توی درس و دانشگاه تلف میشه و اگه اینا نباشه خیلی بیشتر کار میکنم و درامدم هم چند برابر میشه ولی هم خانوادم نمیذارن انصراف بدم هم اگه انصراف بدم باید برم سربازی . الان واقعا نمیدونم چیکار کنم . چند سال الکی وقتمو با درس که علاقه ندارم تلف کنم از اونطرف انصراف هم نمیتونم بدم . ممنون میشم اگه راهکاری دارید بگید
دوتا راه بیشتر نداری ،
یا انصراف میدی دوسال میری سربازی ، کارتم از دست میدی
یا این 3 ترمم با هر سختی شده تموم میکنی و دوسال و نیم زحمت کشیدی حداقل مدرکتو میگیری ، کارتم در کنارش داری .
🙏🌹
چه حرفیه خب مگه با درس خوندن از سربازی معاف میشه؟! بعد اگه قراره کارشو از دست بده(که شایدم این اتفاق نیفته) تو سربازی بعد دانشگاه از دست میده!!!
اگه بدشانس باشه و کارشو از دست بده، اون موقع هم اگه واقعا کار درست باشه باز کار پیدامیکنه
با درس خوندن کسی معاف نمیشه، ولی اگه درسش تموم شه یا انصراف بده همونطور که خودش گفته باید بره سربازی و عملا هم کار و از دست میده و هم بعد این همه زحمت یه مدرک نمیگیره و چند سال دیگه هرجا بره چه برای کار چه هرچیز دیگه ای کسی نمیپرسه دانشگاه رفتی تحصیل کرده ای یا نه؟ میپرسن مدرک چی داری! ، و مسلما کسی که میره سربازی همزمان نمیتونه شاغل باشه. در ضمن از پیام ایشون نزدیک ۵،۶ ماه گذشته مسلما تا الان تصمیمشو گرفته.
چرت و پرت حاصل از ندونستن شرایط یک بدون کارت پایان خدمت شغل دولتی و بعضی خصولتی ها رو نمیتونه استخدام بشه دو باید پارتی داشته باشه سه لیسانس رو کسی قبول نداره چهار سربازی دیر رفت دو سال سرباز شد درس هاش رو یادش میره بعد نمیدونه الان که معافه باید چیکار کنه مغز انسان کامپیوتر نیست که پنج کارش مشخصا آزاده پس تا الان نیازی به مدرک نداشته شش مگه مدرک دانشگاه اونم دانشگاهای ایران که از تورقوز آباد لبنان و مصر هم عقب افتاده تر هستند ملاکه بابا ما برنامه نویس سینیور مایکروسافت هستیم رو هوا ما رو میزنن حقوق ماهی ۱۰k من خودم بعدا فهمیدم که اصلا خارجی ها نمیدونن شریف کجاست به هر حال شما اشتباه میکنید بدجور هم اشتباه میکنید اطلاعاتتون رو زیاد کنید
سلام تورو خدا جوابمو بدین
واقعا موندم
من الان ۱۷ سالمه و کااس یازدهمم و دارم به ناچار انسانی میخونم ولی برام سخته درس خوندن بیهوده میخوام ببینم چجوری میتونم سریعتر مدرک دیپلم حالا هرچی بگیرم که با خیال راحت برمدنبال علاقه قلبیم وکه این مدرسه فقط مارو از للاقه هامون دور میکنه
سلام به همه من 15 سالمه و علاقم و کارم بازی سازی و سیستمو امنیته منظورم هکه تو این جزو بهترینا هستم و میخام تو تنها کسی بشم که همه چیو درمورد کامپیوتر بلده از نظر هکو بازی سازی گرافیک همه چیش ولی مادرم میگه تو فقط از زندگی بازی کردنو میدونی بازی نونو اب نمیشه و اینکه همه کامپیوتر بلدن من خیلی علاقه دارم و هرچی کع بلدمو از خودم یاد گرفتم بدون کلاس
اقا یکی به من بدبخت خدا زده بگه چطوری به پدر مادرم بفهمونم که این رشته یه جهان دیگس یه بهشته که فقط چند نفر توش میتونن بدرخشن چون خیلی ها میان کامپیوتر میخونن ولی به هیج جا نمی رسن و منم که میخام من بهترین تو دنیا باشم که رقیب نداشته باشم اخه کی میتونه تو 15 سالگی هکک کنه مامانم میگه هکو ویروس سازی برای ادم های روانی میگم مامان من کلاه سفیدم میگه چه ربطی به کلاه داره حتی دارم یه گروه میسازم تا حرفه ای بشم و با تیم خودم بهترین تو دنیا باشیم و به دنیا بگم که ایران هم میتونه بهترین باشه
قشنگ معلومه هنوز تو دوران جوگرفتگی نوجوانی به سر میبری هک و بازی و .. تقریبا همه بچه های همسن تو بهش علاقه دارن به خاطر یه جوگیر شدن تو دوران بچگیت ایندتو به فنا نده
ولی اگه میدونی میتونی با سختی هاش کنار بیایی و علاوه بر خوبی هاش بدی هاشم در نظر گرفتی ؛ میدونی میتونی موفق بشی نذار هیچی جلوتو بگیره !
داداش منم 15 سالمه خداوکیلی خیلی حرفه که تو 15 سالگی ادم همچین استعدادی رو داره. ولی چه میشه کرد با پدر مادر ها. واقعا منم همین مشکلو باهاشون دارم
برو از اپارات کسب در آمد کن ویدیو بزار پول در بیار
من ۱۹ سالمه واقعا حالم از کنکور بهم میخوره دوست دارم رشته ی مورد علاقمو خودم بخونم من عاشق ژنتیکو رباتیکو کدنویسیو اینجور چیزام تنها چیزی که میتونم بهت بگم اینه که علایقتو دنبال کن
شما عاشق چی نیستید از بین چند انتخاب میخواید همشون رو هم انتخاب کنید اصلا شما یه دوره برید تصمیم های خودتون رو دسته بندی کنید و الویت بندی رو هم شروع کنید
اولا اینکه شما دچار توهمات ملی گرایی ساده اش میشه جانم فدای وطن در صورتی که اصلا نمی دونید کلمه وطن یا کشور یعنی چی هستید دوما لطف کردید به ما بگید که چه دوره هایی رو تو امنیت گذروندید و با چه موتوری کار میکنید یا رابط گرافیکی بلدید درست کنید تا ما مطئمن بشیم که مادر شما از چه دیدگاهی به شما میگن فکر شما فقط بازی کردنه سوما اگه شما واقعا این موارد رو گذرونده اید و مادر شما فکر میکنن کامپیوتر برای احمق هاست اول کتاب گسسته دوازدهم رو به ایشون نشان دهید سپس مبحث گراف را به ایشون نشان داده و کاربرد آن را در هوش مصنوعی و اطلاعات و داده به ایشون نشان دهید تا متوجه بشن علم کامپیوتر همش ریاضیه و سپس سریعا ایشون رو پیش یه مشاور تحصیلی و استاد دانشگاه ببرید چهارما علاقه شما ضامن آینده شما نیست و ربطی به درآمد زایی شما ندارد استاد جان نش بزرگ از دار دنیا فقط یه خونه و ماشین و کورس دانشگاه داشت همین
سلام به همگی
من به راهنمایی و کمکتون احتیاج دارم
خیلی وقته که در مورد یه تصمیمی سردرگمم و واقعا نمیدونم چیکار باید بکنم
من الان ترم ۳ رشته حقوق هستم
ولی حس میکنم روحیاتم با شغل وکالت سازگار نیست. محیط دادگاه، این شغل پر تنش و استرس… حس میکنم تحمل کردن اون جو متشنج سخته برام…و البته به این رشته علاقه هم ندارم
از اول هم که این رشته رو انتخاب کردم به خاطر درآمد خوب و… بود و منم زمان انتخاب رشته اصلا تو شرایط روحی خوبی نبودم و تمرکز نداشتم و فقط میخواستم زودتر یه تصمیمی بگیرم. چون از هر طرف هرکسی یه چیزی بهم میگفت و واقعا کلافه بودم… و در نهایت چیزی رو انتخاب کردم که تو رشته انسانی بهترین بود از هر لحاظ.
من عاشق نقاشی ام و واقعا استعدادش رو دارم. هدفم از این حرف تعریف کردن نیست، بلکه میخوام بگم مطمئنم میتونم توی این حرفه پیشرفت کنم و واقعا براش با تمام وجود تلاش میکنم چون علاقه دارم
اما حقیقتا میترسم!
دلم میخواد یه نقاش حرفه ای بشم
نه یه وکیل ماهر!
ترسم از اینه که نتونم از این رشته درآمد کسب کنم
و خانوادم همیشه میگن هنر آینده نداره
حقوق رو بخون و وکیل شو در کنارش نقاشی رو انجام بده
اما مشکل من اول از همه اینه که روحیه این شغل رو ندارم، بعد هم علاقه!
تصمیمم رو گرفتم و نمیخوام وکیل بشم
اما نمیدونم
از رشتم انصراف بدم و برم روانشناسی بخونم(چون به روانشناسی هم علاقه دارم و درک بالایی از احساسات دیگران دارم و دوست دارم بهشون کمک کنم تا خودشون رو پیدا کنن، آروم بشن یا….)و برای نقاشی هم آموزشگاه برم.
یا توی رشته حقوق بمونم و فقط کارشناسیش رو بگیرم تو این مدت نقاشی رو حرفه ای شروع کنم
درهر صورت تو رشته حقوق نمیخوام کار کنم
تصمیم خودم اینه که برای نقاشی دانشگاه نرم چون ظاهرا چیز خاصی یاد نمیدن!
به نظر شما من با این ترسم برای درآمد و آینده نقاشی چیکار کنم؟
چطور از لحاظ مالی آینده خودم رو تامین کنم تو این رشته
و یه چیز دیگه ای که نگرانشم اینه که اگه برم روانشناسی و کنارش نقاشی رو شروع نکنم نکنه وقت کم بیارم برای نقاشی و نتونم اونقدر زیاد پیشرفت کنم
چون قصدم اینه یه نقاش عالی بشم نه در حد متوسط و برای سرگرمی…
ممنون میشم کمکم کنید❤
به نظرتون تصمیمم اشتباهه؟!
راستی اگر در مورد شغل وکالت و اینکه به چه روحیه ای نیاز داره یا محییط کاریش چه جَوی داره اطلاعی دارین ممنون میشم برام بگید❤
سلام عزیز
راستش دربارۀ این موضوع فقط و فقط و فقط خود شما میتونید تصمیم بگیرید.
آدمهای توی زندگی ارزشهای متفاوتی دارن.
من میتونم الان به شما بگم برو دنبال علاقهت. ولی شاید شما جزو کسانی باشه یه مسیر دیگه براشون بهتر جواب میده.
در کل اگر اجبار زیادی وجود نداره، پیشنهاد شخصی من اینه که شما در رفتن به راه علایقت درنگ نکنی.
سلام جناب کلانتری
من تازه دیپلم گرفتم و به دلایلی نمیتونم برم دانشگاه… و از طرفی خیلیی دوست دارم دانشگاه رفتن رو تجربه کنم حتی برای کوتاه مدت… جدا از این بحث شما برای مترجمی دانشگاه پیشنهاد میکنید یا کلاسای بیرون و یکمم بصورت خودآموز؟..
ینی من دانشگاه نرم باز میتونم مترجم قابلی باشم درحالی که کارهم برام باشه (بدون مدرک دانشگاهی)؟
سلام سارا جان
بله، بسیاری از مترجمهای سرشناس ما اصلاً درس مترجمی نخوندن.
هنر ترجمه رو به شکلهای مختلف میشه یاد گرفت.
اخیراً دیدم آقای عباس مخبر کارگاه ترجمه گذاشتن، میتونید شرکت کنید. تو فیس بوکشون اطلاع رسانی کردن.
امیدوارم منظورتون دانشگاه های معتبر، که استاد و دروس و مطالب کاربردی رو تدریس میکنن، نباشه
دوما،همیشه علم و دانش و فهمیدن و صاحبنظر شدن تو یک رشته ی خاص مهم و ارزشی حساب میشده و الانم همینطوره! تعریفتون رو جامع از افراد و مانع از اغیار کنید_عزت زیات
سلام فریبرز عزیز
این مطلب رو من خیلی وقت پیش نوشتم. حوصلۀ ویرایشش رو هم ندارم. چون این موضوع دغدغه من نیست.
اما با کامنت شما موافقم.
و طرفدار یادگیری هم هستم و خواهم بود.
سلام جناب کلانتری عزیز من 17 ساله هستم علاقه زیادی به برنامه نویسی دارم و 1 ساله چند ماه که مشغولش هستم و دنیایی واسم دنیایی که حسه غرور و افتخار به خودم میده چیزی که نمره 20 درس حسابان بهم هیچ وقت نداد چیزی پوچ که هزاران دانش اموز میتوانند ان را انجام دهند از مزخرفی مدرسه چیزی نمیگم چون واسه هممون بدیهی هستش از مشکلاتم میگم اولین بد بختیم این هستش که 2 ساله عمرم سره سربازی خاکستر میشه 2 سالی که هر روزش منو از کلی تکنولوژی هایی که در حوزه برنامه نویسی منتشر میشن عقب میندازه و من بشم یه کسی که با یه برنامه نویس مبتدی فرقی نداره این یکیش دوم اینکه برای رسیدن به رویا هام نیاز به سرمایه دارم پول چیزه مزخرفیه اما خوب وسلیه ی خوبیه و به سرمایه گزار هم نمیتونم گیر بیارم چون برای خیلیا مدرک دانشگاه کوفتی شده ملاک مهارت و از نظر سرمایه گزار ایده ی من ارزش سرمایه گزاری نداره این مدرکه شده یه نماد سواد و مهارت و اصالت و … در ایران پس باید به خودم رجوع کنم سوال من اینه ایا به عنوان یه برنامه نویس وب من میتونم بدون مدرک دانشگاهی کار کنم ایا راهی هست من بدون اینکه با 2 سال سربازی و 4 یا 6 سال دانشگاه بتونم موفق بشم سرمایه ای بار خودم کسب کنم ؟
اینم بگم رشته من چیزیم نیست که تحصیلات دانشگاهی بخواد
ایلیا جانم سلام
مجنونوار بچسب به علاقۀ خودت. فقط به رشد مهارتت در برنامهنویسی فکر کن.
بقیه چیزا به تدریج حل میشه.
سلام به اقای کلانتری من کلاس نهم هستم اهدافی دارم که دنیامو عوض میکنه و میدونم که صدرصد بهشون میرسم میبینم که درس اصلا هیچ ربطی به اهدافم نداره هیچ ربطی حتی یک درصد اخه ورزش به درس ربطی نداره الان خیلی ها میگن درس بخون حداقل به ارزوت نرسیدی یه را پسی داشته باشی اخه یکی نیست بگه اگه به فرض محال به ارزو هام نرسیدم یه کارگر با مدرک یا بی مدرک چه فرقی میکنه لطفا راهنماییم کنید
سلام سجاد جان
من پیشنهادم اینه که بگردی و بخشهای لذت بخش درس و مدرسه رو پیدا کنی، و سعی کنی رو لذتبردن از همونها تمرکز کنی.
هدفای خیلی بزرگی دارم.رشتم کارشناسی مدیریت mba.
درسام ضعیف،اعتقاد دارم دانشگاه اصلن نمیتونه کمکم کنه.اما اگ تو کلاسای تخصصی mba شرکت کنم حداکثرش یکساله تموم میکنم اونم با تمام خدمات عملی و ملاقات های اجتماعی بزرگ.. ولی خانوادم نمیزارن.
خانوادم سطح تحصیلات بالایی دارند و از من هم این رو انتظار دارند.
ولی من نمیخوام. میخوام راه خودمو برم…چیکار کنم.. چجوری.. و هیچکس حمایتم نمیکنه 😔😔😔😔😭😭😭
سلام من کلاس یازدهم ام و رشتم ریاضی هست راستش اکثر بچه ها موقع انتخاب رشته با آیندش بیشتر نگاه میکنن این که کنکور چی بدن و چه رشته ای قبول شن ولی من از اون جایی که از بچگی عاشق ریاضی بودم و چالش رو دوست داشتم به این رشته رو آوردم ولی بعد از دو سال میبینم اینجا اون چیزی که من دنبالش ام رو بهم نمیدن من خیلییی چیز ها برام مهمه از مصرف زیاد آب و برق گرفته تاااا یه چیز بی ربط مثل ساخت انیمیشن خسته شدم از صبر کردن برا بزرگ شدن و مدرک گرفتن و بعد تازه دنبال رویا ها رفتم من دلم میخواست معلم بشم که یه جامعه کوچیک هم که شده با خودم هم عقیده کنم بعد که نوفوذ شبکه های اجتماعی رو دیدم دلم خواست تئ فضای مجازی فرهنگ سازی کنم دلم میخواد کلییی کتاب بخونم و بنویسم من نویسنده خوبی ام خیلی ها ازم تعریف کردن من وقتی به جهان اطرافم نگاه میکنم درس خوندن رو مزخرف ترین کار ممکن میبینم من دلم میخواد نظام آموزشی رو تغیر بدم(البته که به نظر غیر ممکن هست)دلم میخواد فیلم تاریخی بسازم و بزنم تو دهن هرکی که پشت سر نیاکان ما بد میگه دلم میخواد ایران و ایرانی رو به دنیا نشئن بدم ولی هیچ راهی جلو روم ندارم الان هم کرونا اومده تموم کتاب خونه ها و کتاب فروشی ها(تنها جایی که یکم احساس بهتری داشتم)بسته شده من دنبال پول دار شدن نیستم چیز هایی که گفتم رو واقعا دوست دارم ولی راه رسیدن بهش رو نمیدونم درضمن درس (*_*) بزرگ ترین عامل ناکامی من به هرکی هم این حرف ها رو بگم ته کلامش اینه که برو دنبال پول این ها برات نون آب نمیشه یا چمیدونم درس بخون و از این حرف ها خسته شدم):
سلام سحر نازنین و خوب
به نظرم خوبه که این مطلب و همۀ کامنتهاش رو بخونی:
شما برای مائده بنویسید
سلام شاهین جان .یه مطلب حدودا 10 خطی نوشتی .توش کلی مفهوم و معنا گنجیده شده.یه چن تا انسان مثل شما تو زندگی ما ایرانی ها رو راهنمایی نمیکنن که نتیجه اش میشه 1000000 کنکوری.
شاهین جان آیا بنده بدون مدرک دانشگاهی میتونم مدرک معتبر دریافت کنم ؟؟!!
داداش میخواستم اگه جوابت مثبته کامل راهنماییم کنی.اگه زحمت نمیشه.از طریق ایمیل یا یه راه دیگه ای .
ممنونم .
منظورم مدرک معتبر تو رشته برنامه نویسی هست
سلام حسین عزیز
ممنونم از مهر تو
در چه زمینهای مدرک میخوای حسین عزیز؟
البته که نظر کلی من اینه که مهارت مهمتر از مدرکه.
چقد خوبه که توی این وبسایت آدمایی رو پیدا میکنم که از لخاظ های فکری و روحیه ای شبیه خودم اند…
زنده باد مسیح عزیز
سلام شاهین خوان من اعصابم خورده کلی هدف عالی و خیلی بزرگ دارم ولی برای رسیدن به اونا هم پول میخوام هم وقت هم تمرکز که هیچکدومشون رو الان ندارم . من تمرکز ندارم .الان موقع امتحاناتمه از یه ور کنکور هیچی نخوندم . اصا میترسم نتونم دیپلم بگیرم از پارسال یه درس افتاده هم دارم . باید چیکار کنم .انگیزم ریخته . خیلی داغونم . همش تو فضای مجازی خودم رو الکی سر گرم میکنم تا این بد بختی هارو برای مدتی یادم بره . رو هیچی تمرکز ندارم . نه میتونم انیمیشن بسازم نه میتونم فیم نامه بنویسم نه میتونم گروه فرهنگیم رو برپا کنم چرا چون تمرکز ندارم فکرم درگیره درس و امتحان و کنکوره . نه میرم سر درس نه میرم سر اهدافم .الان چطوری برم سر درس . خستم از یه ور امسال که هیچی کنکور قبول نمیشم ولی فقط 1 ساله دیگه میتونم شرکت کنم بعدش باید برم سربازی .اخه چیکار کنم ؟
محمد عزیز
به این پریشونی دامن نزن.
یونانیها میگن: منش هر کس سرنوشت اوست.
ما آدمیم، درخت که نیستیم.
شرایط رو تغییر بده.
کتاب شکست بخورید و به پا خیزید از اسکات آدامز رو بخون.
خیلی وقته به این نتیجه رسیدم که تحصیل در دانشگاه فقط هدر دادن یکی از مهم ترین نعمت های زندگیم یعنی زمانه.
در به در دنبال راهی هستم که بتونم با تحصیل غیر حضوری مدرک بگیرم تا برای مهاجرت آماده باشم،ممنون میشم اگر در این باره اطلاعی دارین من رو راهنمایی کنید…🙏
ساغر عزیز
من در این رابطه اطلاع چندانی ندارم.
ولی اگر در رشتهای درس میخونید که کمی بهش علاقه دارید، بدک نیست که ادامه بدید.
تحصیلات رسمی از هیچی که بهتره.
سلام آقای کلانتری ممنون از زحماتتون
من میخوام نظر شما در این مورد بدونم که اگه فردی به طور خودآموز روانشناسی یا هر رشته ی دیگری از علوم انسانی را فرا گیرد در آینده نمیتواند کاری داشته باشد؟
اگر میتواند شغل و درآمد داشته باشد لطفا برای روانشناسی مثال بزنید.
محمد عزیز
بله، قطعاً میشه تو خیلی از رشتهها بدون مدرک هم کار و درآمد داشت. حتی توی روانشناسی. مثلاً سهیل رضایی گویا فقط دیپلم داره ولی تو این حوزه خیلی جدی کار میکنه.
اما در کل برای رشتهای مثل روانشناسی به نظر میرسه که تحصیلات آکادمیک شرط لازمه.
من پیشنهاد میکنم اگر این موضوع رو دوست دارم به طور رسمی اون رو تو دانشگاه دنبال کنید.
سلام من واقعا دلم برای این بچه هایی که به سختی درس میخونن تا به دانشگاه برن یا دانشجو هایی که با دربه دری و مشقت جون میکنن که درسشون تموم بشه میسوزه.بهتره بریم عقب تر…
من خودم برای کنکور و انتخاب رشته فشار روانی شدیدی رو تجربه کردم و تهش به این نتیجه رسیدم که واقعا ارزشش رو نداشت.این یه حقیقته که موفقیت به هیچ عنوان در تحصیل در این سیستم نیست.برای مثال من یه رفیقی دارم که از دبیرستان کار میکرد الان هردومون ۲۲ سالمونه اون الان یه باشگاه بدنسازی و یه کارگاه از خودش داره و من هیچ.یه مثال دیگه بزنم یه زمانی تویه قنادی کار میکردم که خرج دانشگاهم جور بشه اونجا آدمایی بودن که دو هزار سواد نداشتن ولی کف حقوقشون پنج شش ملیون بود. استاد کار خودم که کیک ساز بود از یه قاضی بیشتر درآمد داشت خودم فیش حقوقش رو دیدم و مخم سوت کشید.خلاصه این که باید رو زمین زندگی جاری شد و راه خود رو باز کرد و هرگز مسیری که دیگران میرن الزاما راه من و شما نیست یعنی هرکس باید دنبال راه زندگی خودش باشه.بزرگ ترین حسرت من بابت سال هاییه که تو دانشگاه تلف کردم البته انصراف دادم و الان تعمیر کار موبایل هستم و زندگی بهتری دارم.
سلام لطفا به من جواب بدین واقعا سردرگمم. من 18سالگی کارشناسی محیط زیست قبول شدم و بعد 2 سال انصراف دادم چون میگفتن رشته های علوم پزشکی بازار کار خوبی داره 2سال زمان گذاشتم فوقش کارشناسی بهداشت حرفه ای روزانه یک شهر دیگه قبول شدم ورودی 98 ام الان شرایط کار در داروخونه خواهرم برام فراهم شده و نظر بقیه و گاها خودم اینه به جای سه سال زمان گذاشتن برای کار نامعلوم الان وارد بازارکار بشم هدف اصلی من از تحصیل درامد و شان اجتمایی است بنظرتون با کار در داروخونه که حداکثر پیشرفت ان نسخه پیچ شدن است (یا اینکه برم دنبال ارایشگر شدن چون علاقه دارم) میشه به این خواستم برسم؟؟؟
ایا اخر دانشگاه به این خواسته میرسم؟
چطوری این هزینه و زمانی که برای این رشته جدید گذاشته ام را نادید بگیرم و دوباره هزینه انصراف پرداخت کنم ؟؟
بنظرتون منفعتم کدوم قسمت بیشتره؟؟
لطفا جواب بدین واقعا به راهنمایی نیاز دارم. باتشکر
فاطمه جان
چون برای کاری قبلاً هزینه دادیم، دلیل نمیشه تا گرفتارش بمونیم و باز هزینه بیشتری بدیم و در نهایت ضرر کنیم.
به راهی برو که دوست داری.
مسیر خودآموزی رو جدی بگیر.
احتمالا اینجا بتونه کمکت کنه:
متمم
خوشحال شدم از پاسختون ممنون
با درود
جناب کلانتری، من دچار سردرگمی شدم.
من شیفتهی فلسفه هستم ولی از سویی شرایط شرکت در آزمونهای سراسری و چندین سال رفتوآمد در دانشگاهها رو ندارم. با محیطهای دانشگاهی هم چندان سازگاری ندارم و نداشتهام. ولی آیا میتوان بدون مدرک و دانشگاه فیلسوف بود و فیلسوف شد؟ با وجود این پدیدهی مدرکگرایی در ایران، آیا بدون مدرک و دانشگاه در میان مردم و فلاسفه پذیرفته خواهیم شد؟ چون احساس میکنم بدون سپری کردن دانشگاه و گرفتن مدرک، با خودآموزی فلسفه، آب در هاون میکوبم. شما فردی را میشناسید که این چنین به جایگاه فیلسوفی رسیده باشد؟
پیشاپیش از پاسخگویی شما سپاسگزارم
عزیز
این دغدغه رو بذار کنار.
این موضوع به کلی پرته.
کی گفته فیلسوف و اندیشهورز الزماً باید مدرک دانشگاهی داشته باشه؟
طی دهههای اخیر از تو دانشگاههای ما چه فیلسوف و اندیشمند مهمی بیرون اومده اصلا.
شروع کن به خودآموزی. خودت بخون. با کتاب خودت رو بساز.
فیلسوف شدن خوندن و فکر کردن و تجربه کردن و نوشتن میخواد؛ نه مدرک.
سلام من محمدرضا هسام و سال یازدهم هستم یه سال آخر رو دیوانه وار درس خوندم و تک بعدی شدم(سال های قبل درس خون نبودم)ولی الان به این نتیجه رسیدم که مدرسه اون چیزی نیست که منو به هدفمم برسونه من میخوام ترک تحصیل کنم و به مجتمع های فنی برم و در اونجا تحصیل کنم آیا این کار رو بکنم؟؟پدر و مادر رو چطور راضی کنم؟؟لطفا جواب بدید
و اینکه باید بگم من امسال جوری شدم که فقط روی درسایی که دوست دارم تمرکز میکنم…
راستش اصلا نمیتونم درسایی رو که دوست ندارم بخونم… برای همین کنکورم ممکنه رتبه ی خوبی نیارم… من خیلی ناراحتم که نمیتونم چیزی که دوست دارمو فقط بخونم و مجبورم از این سدی که اسمش کنکوره با درسایی که ازش متنفرم رد بشم… چیکار کنم؟!؟
سلام و درود، راستش من دانش آموزِ کنکوریِ رشته ی انسانی ام… امسال دوازدهمم و آخرین سالمه و من به فلسفه غرب علاقه زیادی دارم ولی بقیه میگن توی دانشگاه اصلا فلسفه ی غرب درست و حسابی تدریس نمیشه… من راستش نویسنده ی خیلی خوبی ام… نوشته هامو که برای بقیه میخونم باورشون نمیشه، ولی خب مادر پدرم اصرار دارن که من کنکور بدم و برم دانشگاه در صورتی که من خودم با این محیطایی که دختر پسرن و همشون بجای اینکه به فکر درس باشن به فکر دختر بازی یا پسر بازین اصلا جور نیستم،، اکثر دانشگاه ها هم شنیدم همینطوری ان… من مدرک برام مهمه اما علاقم که فلسفه و نویسندگیه مهم تره برام… بنظرتون چیکار کنم؟؟ چجوری میشه فلسفه و نویسندگی رو ماهرانه دنبال کرد ولی دانشگاه نرفت… من دوست دارم کارهام دیده بشه همه جا… دوست دارم تاثیرگذار باشم و مدرک داشته باشم… واسه ی اینکار حتما باید دانشگاه رفت یا میشه کار دیگه ای هم کرد؟؟؟ اگه دانشگاه میشه نرفت چجوری مادر پدرمو راضی کنم ؟؟ 🙂
وبلاگ نویسی کن. خیلی جدی از همین لحظه که این کار رو میخونی وبلاگ نویسی منظم رو شروع کن:
وبلاگ نویسی
سلام من کلاس دهمم و رشتم هم نقاشیه همیشه هم درسم خوب بوده ولی نظرم درباره دانشگاه داره منفی میشه و حس میکنم برای رشته نقاشی بیرون هم میشه به یادگیری ادامه داد ولی از طرفی میگن اموزش اکادمیک در هنر خیلی بهتره و من واقعا نمیدونم کودوم بهتره خیلی گیجم دلم میخواد واسه دوسال اینده تکلیفم روشن باشه
نه ملیکا جان
کی گفته آموزش آکادمیک هنر لزوماً بهتره؟
کاری رو بکن که فکر میکنی درسته و حس بهتری بهش داری.
من تو ایران مهاجرم!20 سالمه،12 سالی که درس خوندم همیشه ممتاز یا شاگرد اول بودم و اصلا سالی نبود که رتبه ی برتر کلاسم نباشم!
رشتم ریاضی بود و خیلی هم درسمو دوست داشتم اما یه مسئله ی بزرگتری داشتم و اونم این بود که
شرایط زندگیم واقعا سخت بود!
سالی که برای اولین بار کنکور دادم؛بدون اینکه ثبلش کتابای تستی زیاد بخونم.،رتبم شد دو هزار و خورده ای!
انتخاب رشته نکردم،چون من باید دنبال رشته ای میرفتم که بتونم در حین واحد بتونم پول در بیارم!
خلاصه که دنبال برنامه نویسی رفتم و انلاین و غیر حضوری کسب درامد کردم
تازه موقعی که وقت استراحتم بود.
الانم هم کار میکنم.هم میرم سالن زیبایی.!
اسمشو همه پیش پا افتاده میدونن.
اما هدفه ن خیلی بزرگتر از این حرفاس
نمیخام بگم علم یا ثروت!
اما دنبال راهی برو که خودت مخای!
زنده باد.
من تحسینت میکنم.
اینکه تو انقدر فعال و پرشور هستی خیلی ارزشمنده.
امیدوارم همیشه بدرخشی.
برای من حتماً بیشتر بنویس.
سلام ماری عزیز..من دانشجوی رشته کامپیوترم و سوالات خیلی خیلی زیادی دارم.امیدوارم پیام منو ببینی و بتونم با تو در ارتباط باشم تا بتونم از تجربه هات استفاده کنم.
من ایمیلم رو میذارم که اگر پیام من رو دیدی وتمایل داشت،باهام در ارتباط باشی.
سلام
بخشی از زندگی نامه فردی که دنیا رو تکون داد:
قاسم سلیمانی در سال ۱۳۳۵ در روستای کوهستانی و دورافتاده قنات ملک در استان کرمان به دنیا آمد.وی در ۱۲ سالگی، پس از پایان تحصیـلات دوره ابتدایی، زادگاه خود را ترک کرد و مشغول به کار بنایی در کرمان شد.چندی بعد به عنوان پیمانکار در سازمان آب مشغول به کار شد و در همان سالها نیز فعالیتهای انقلابی خود را آغاز کرد….
به مدرک و تحصیلات ایشون دقت کنید .توی سایت ها تحصیلات بیشتر از این برای ایشون ندیدم.
سلام
من هجده سالمه و امسال کنکوری محسوب میشم. واقعیتش اینه که تا قبل از امسال واقعا عاشق درس خوندن بودم و درسی نبود ک دوست نداشته باشم یا نخونم..
نظراتی که در مورد دانشگاه و مدرسه داده میشه از نظر من یک نظر شخصیه و هر فردی خودش باید تشخیص بده که حرکت توی این مسیر واسش انتخاب درستی هست یا نه .. و قطعا به هر نتیجه ای که برسه میتونه بهترین نتیجه باشه
حالا در مورد مشکل خودم
من نفس کاری ک تو مدرسه و دانشگاه انجام میشه یعنی درس که” ظاهرا”، نه شاید حقیقتا هدفش اینه، من واقعا عاشقشم. من رشتم ریاضی اما همه چیز دوست دارم… من فقط کتابای تخیلی و رمان دوست ندارم وگرنه هر علمی به نظرم ارزش ی دور دیده شدن یا آشنا شدن رو داره
اما این حرفا مال قبل امسال بود، امسال من باید وارد دانشگاه بشم و باید ی رشته انتخاب بکنم و از این گزینش اشتباه که بین بچه ها با کنکور انجام میشه..واقعا عذابم میکشم…
برای کنکور قبول شدن باید اونجوری که دوست ندارم به درس نگاه کنم علاوه اون من هیچ انتخابی برای خودم ندارم
البته فکر میکنم ۹۰ درصد بچه های هم سن من هم نداشته باشن..
چون فرصتی برای انتخاب درس علاقه ما، بهمون داده نشده..
من الان واقعا سردرگم هستم و البته ترسی از ترک مدرسه که واقعا دوستش داشتم ندارم
میبینم منو نهایتا به اون چیزی که میخوام نمیرسونه و مهارتی بهم نمیده
از طرفی نمیدونم با ترکش باید چیکار کنم و چه کسی و چه جایی میتونه پاسخ و راهنمایی درستی بهم بده تا مسیرم رو پیدا بکنم
لطفا نظرتون رو بگید🙏
مبینا جان
هیچ نگران نباش.
بهترین کاری که میتونی بکنی اینه که آموزش خارج از فضای رسمی رو جدیتر بگیری.
من پیشنهاد برو تو سایت متمم عضو شو و برای سعی کن با فرهنگ متمم آشنا بشی:
متمم
واقعا حرف دل خودم بود
اما وقتی کسایی مثل من “چاره ای” جز درس خوندن ندارن چیکار کنن
چه راهکاری هست برای کسی که مجبوره؟
به خدا قسم اگه میدونستم دانشگاه هم دقیقا مثل مدرسه قراره خونه نشینم کنه ازادی منو بگیره تو خونه اسیر و حبسم کنه نمیرفتم
قسم میخورم اگه میدونستم قراره مثه مدرسه دوباره درس هایی مثل فارسی و زبان و ریاضی و فیزیک و معارف و دینی بخونم پامو تو این خراب شده نمیذاشتم اما مجبورم
مجبورم زجر بکشم
مجبورم
و نمیبخشمشون
چون میدونم که من دارم پولی رو خرج دانشگاه میکنم که بعدا حتی نصفشم در نمیارم
چون میدونم این عمر و جوونیه منه که داره میره
و من هرگز دوباره 20 ساله نمیشم
و قطعا انرژی الانمو تو 30 سالگی نخواهم داشت…..
خدا لعنتشون کنه به حق 124K پیامبر
# اما اگر تنها دلیل شما برای حضور در دانشگاه فرار از دست خانواده و ماندن در خوابگاه است که خب تا حدی حق دارید، در این یک مورد شما را سرزنش نمیکنم! #
سلام، این جملهتون رو که دیدم باخودم گفتم حتما کشیده که نوشته… پس ممنون میشم نظرتون رو بفرمایید.
دیوونه پولم و تمام کودکیم کار میکردم و سرآخر همه رو دادم پدرجان واسه ساخت خونهش…کارشناسی عمرانم، سربازی چندتا کتاب خوندم دنیام تکون خورد و به این رسیدم وقتی میشه به راحتی ثروتمند شد و ملاک همین ثروته چرا کار و تلاش بیهوده؟! درس و بیخوابی و پروژه های دور و بیابون و…
چند ماهی از سربازیم میگذره، چندتا ایده داشتم و کلی تلاش کردم اما تحققشون به تنهایی برام ممکن نبود. بالاخره با پدرم مطرحشون کردم، از شوق دست از پا نمیشناخت!!! ماشینش رو چندروزه به قیمت عالی فروختم و شب تموم کردیم حرف هامونو…
صبح زود همه رو ریخته بود به حساب خواهرم تا شاید بتونن خونه بهتری بخرن!!!!!!! پولی که معلوم نیست کی برمیگرده، یا اصلا برمیگرده؟!!
میدونی این چندمین دفعهای بود که اینطوریم کرده، از غریبه خورده بودم اما این دردش بیشتر بود! از طرفی تویه قفس طلایی زندونیم، ازدور همهچی اوکیه اما از نزدیک اختیار و انتخابی ندارم! شدن حکایت خرس مهربوون. مثلا مواظبماند اما نمیدونن دارن میکشن منو با سنگ مهربوونیشون!!!!
25 سالمهام، آیندهای که تو دستای هممون بود راحت 20 سال ازش دور شدیم…
میخونم برای کنکور یه جای دور و میدونم این بدترین تصمیم عمرمه اما چه کنم؟… و جناب کلانتری عزیز نمیدونی چه ذوقی میکنن میبینن دارم دوباره درس میخونم!!!
پ.ن: طولانی شد ببخشید.
رفیق
من تو رو میفهمم.
ولی جا نزن.
بمون و اون نوع از زندگی رو که دوست داری بساز.
بخون رفیق. زیاد کتاب بخون. جا نزن.
بمون و زندگی خودت رو بساز.
با سلام
من میخواستم ک ب عنوان برادر کوچیکتون منو راهنمایی کنید من از مدرسه و درس علاقه ندارم و الان کلاس نهم هستم میخواهم ترک تحصیل کنم و نمیدونم این حرف رو چطور ب والدین بگم چون اگه بگم پدرم نمیزاره ترک تحشیل کنم و در این راه کلا زندگیم به باد میره و میخواهم کارایی ک خودم دوس دارم انجام بدم چگونه میتوانم ب پدر مادرم بگم تا راضی باشن از ترک تحصیلم ممنون میشم ک راهنماییم کنین
امیر عزیز
حالا چه عجلهای داری.
از فرصت بودن در مدرسه استفاده کن.
دوست پیدا کن. کارای فوق برنامه انجام بده. کتابای غیردرسی بخون.
زندگی کن پسر. مدرسه خیلی چیزا داره. مهم اینه که تو نگاهتو بهش عوض کنی.
یه زمانی تو مدرسه ما هم کتکمون میزدن، هم کچلمون میکردن، هم معلمهای بدی داشتیم. اما من باز ادامه دادم. و الان میبینم که چقدر برام خوب بوده.
راستش الان 2 سالی میشه که دانشگاهم هیچی که یاد نگرفتم درسمم خوب نیست میخوام انصراف بدم از مسیری که دارم انتخاب میکنم میترسم ولی امیدوارم اخر این سوز بهاری باشد
سلام ببخشید میشه شمارتونو بدین می خوام در این رابطه باهاتون خصوصی صحبت کنم
سلام به همگی…آقا شاهین ممنون بخاطر نوشتن تک تک کلماتی که به قلب من امیدواری داد…من ۱۹سالمه یه سال پیش دیپلم گرفتم منو و خواهرم شاگرد زرنگ دبیرستان بودیم هر ترم در هر صورتی جزو برترین رتبه ها میشدیم… سه سال کذایی دبیرستان به همین منوال گذشت تا اینکه رسیدیم به کنکور تنش و اظطرابی که از خانواده گرفته تا دوست و معلم بهمون وارد میشد
تا جایی که موهام ریزش پیدا کرد و به شدت وزن کم کردم و مریض شدم…
روز مو با درس شب میکردم از خواب شبم میگذشتم تا صبح زود بیدار بشم و بتونم درس بخونم آخه جز رقابتی که بین بچه زرنگا و انتظاری که معلم و مدیر و خوانواده ازم داشت نمیتونستم به چیزی فکر کنم… امتحانات نهایی هم که با شرایطی که کرونا ب وجود آورده بود دگرگون شد، ولی دیگه نمیتونستم تحمل کنم روزای آخر همش به این فکر میکردم که سه سال کذایی رو با حبس و درد و انتظار بقیه بهترین بودم(خودمو فراموش کردم) حالا چی دوباره باید اون سه سال و تو یه سال برای ورود به دانشگاه تکرار کنم؟… پس تلاش و وقتی که ۱۲سال خودمو
و مغزمو وقفشش کردم بیهوده بود؟؟
نمیگم تلاش نکردم حتی تو ناامیدی هم تلاش کردم که انگیزه ای برای انجام کاری که همه براش برنامه ریزی میکردن پیدا کنم…از دوستام دربارهی هدفی که برای ورود ب دانشگاه دارن پرسیدم و خب اکثرا جوابشون پیدا کردن همدم و ازدواج کردن بود …و من اینجوری نیستم خوندن مقاله ای که نوشتید باعث شد برگردم به عقب ولی پشیمون نشم خوشحال بشم از اینکه دیگه وقتمو بیشتر از این هدر ندادم🖤
پیام من به همه ی اونایی که تو دوراهی هستن کسایی برای ارضای دیگران به اجبار خودشونو مجبور میکنن،خودشونو فراموش میکنن اینه که شما هیچوقت نمیتونی طوری زندگی کنی که دیگران ازت راضی باشن هیچکسی تو زندگی مهمتر از خودت و خوشحالیت نیست…چون در آخر این تویی که جریان زندگیتو میسازی
درود بر تو پری عزیز
خیلی خوبه که تو این نگاه رو داری.
امیدوارم از این به بعد بتونی زندگیتو جوری بسازی که دوست داری.
برات بهترینها رو آرزو میکنم.
من از مدرسه متنفرم چون واقعا همه هم می دونن که مدرسه بدرد نخوره من همیشه از مدرسه بدم میومد ولی الان که از(زاهدان) به تهران اومدم واقعا حس تنفرم بیشتر شد من تو هیچ درسی به جز درسایی که نیاز به خوندن نداره مثل هنر و آزمایشگاه و… گندم به نظر من درس خوندن تلف کردن زندگیه مدرسه زندگیی که می تونه به بهترین شکل ممکن باشه رو تباه می کنه تسلا دانشمند بود ولی در فقر موند و مرد. ولی انیشتین درس رو با مادرش یاد گرفت و خودکفا بود و معروف و پولدار شد زندگی همش درس نیست ما یاد گرفتیم که همیشه رقابت کنیم و حتما باید نفر اول بشیم من ۱۳ سالمه کلاس هشتمم یعنی من ۶ سال از عمرم رو تباه کردم ولی مادر پدرا این چیز هارو قبول نمی کنن و فکر می کنن دکتر ها و .. همشون کار دارن در حالی که من می تونم ده نفرو با مدرک پزشکی براتون بیارم که بی کارن من دیگه از مدرسه خستم همه همینن توی گروه هایی که بچه های مدرسه با هم دارن رو ببینین دعا میکنن که مدارس فردا و پس فردا هم تعطیل شه و این همه چیز رو از متنفر بودن بچه ها از مدرسه نشون می ده واقعا مدرسه ثبت نام کردن تباه کردن پولیه که براش یک عمر کار کردی
سلام
ببخشید به عنوان یک برادر کوچکتر می خواستم که منو برای ترک تحصیل راهنمایی کنین. بنظرم اگه خودم درس هارو یاد بگیرم(به صورت خودکفا) خیلی بهتره ولی حیف که مادر پدرمم جوابمو با عصبانیت می دن (چون فکر می کنن همه چیز درس خوندنه) لطفا در این زمینه هم کمکم کنین
سلام عصر بخیر
من چند روزی هست بین دو راهی قرار گرفتم بعنوان برادر کوچکترتون منو راهنمایی کنید واقعیتش من درجه داری ناجا قبول شدم باید اعزام بشم آموزشی ولی از هر کسی که میپرسم میگه به درد نمی خوره خودمم دو دل شدم تصمیم آیندم هست ۲۴ یه دل میگم بشینم بخونم برای کنکور پرستاری چیزی قبول بشم ولی دوباره گیج میشم نمی تونم تصمیم بگیرم به نظر شما چکار کنم؟؟
راستش رضا جان
من نمیتونم بهت یه جواب قطعی بدم.
ولی یادت باشه که عمر ما کوتاه.
پس بهتر عمرمون صرف کارایی بکنیم که واقعاً برامون ارزش ایجاد میکنن.
دقیقا منم وضعیت تو رو دارم.
همین هایی که گفتی همشو هستم
دو دلم کدومش برم
کاش میتونستم به طور کامل کتاب و همشو دور میکردم از خودم
سلام من یاسین هستم آمدم دیدگاهم در در باره مدرسه بگویم من از مدرسه متنفر هستم مدرسه بد ترین جا هست من الان در کلاس نهم راهنمایی هستم همش باید درس های چرت پرت اضافی مثل دینی و مطالعات و دفاعی و عربی باید بخوانیم کلا فقط باید حفظ کنیم من میخام در اینده آدم فنی بشوم به فکر تکنولوژی و فناوری روز دنیا هستم از مدرسه و درس های مظخرفشون متنفرم پدر من پول زیادی به مدرسه میدهد من داخل بهترین مدرسه بندر عباس درس میخانم مدرسه دانشگا علوم پزشکی دوره اول متوسته پایه نهم هستم من دوست دارم مکانیک ماشین های خارجی بشوم دوست دارم از الان درس ول کنم و بروم دنبال مکانیک شدن ماشین های خارجی من ریاضیم به شدت ضعیف هست هر کاری هم میکنم فایده ندارد ریاضیم کلا ضعیف هست من عشق گوشی و ماشین هستم دوست دارم يک شرکت مبایل سازی داشته باشم ترک تحسیل کنم و مردم مکانیک خودمو ماشین خارجی و تعمیرات مبایل به صورت حرفه ای بخوانم و ادامه دهم میدونم که موفق میشوم نمره هایم داخل درس ها همش پایین من من خودم بکشم و درس بخوانم معدلم میشود 16 از این زندگی کلا خسته ام به زور باید دری های … بخانم همش اعصابم خورده ای کاشکی میتونستم این نظام تهسیلی مظخرف تقیرش میدادم هرچی حرف دلم بود گفتم امید وارم خوب نوشته باشم
من فکر میکنم یکی از راه های مهاجرت کردن ، رفتن به دانشگاه است .
احساس میکنم مهاجرت کردن ، باعث میشه بیشتر پیشرفت کنم .
من هنوز یه پسر17 سالم نوازنده خیابونا هستم برام مهم نیست بقیه چی میگن؟! ازشون نمیترسم هر وقت یه ادم باهوش بهم بگه داری اشتباه میری حرفش به زور قبول میکنم نه یه مش اعتماد بنفس الکی
داداش هرکاری رو که خودت دوست داری انجام بده و به حرف هیچ کس هم توجه نکن
سلام، من الان ترم اول دانشگاهم، ورودی ۹۸ دانشگاه امیرکبیر، دومین دانشگاه برتر ایران توی زمینه فنی مهندسی، جایی که خیلی ها آرزوشو داشتن و بهش نرسیدن، جایی که من بهش رسیدم و باعث افتحار خونوادم شدم، باعث شدم با افتخار سرشونو بالا بگیرن و بگن دخترما امیرکبیر قبول شده.
درسته من یه دانشگاه سراسری درجه یک قبول شدم. اما آیا همونقدر که خانوادم خوشحال منم خوشحالم؟
برای اولین بار تو ۱۹ سالی که نفس کشیدم دچار ترس و نا امیدی و افسردگی شدم. وقتی دوستامو میبینم که با شوق و ذوق از رشته های هنری که تو دانشگاه هایی که من حتی تا الان اسمشون هم نشنیده بودم میگن اشک تو چشام جمع میشه. وقتی کنار جزوه های ریاضی و فیزیکم همش نقاشیه دلم میخواد بمیرم. من همیشه استعداد ریاضی حل کردن داشتم، اما هیچ وقت دوسش نداشتم، استعدادی که بدون علاقه باشه فقط برای نمره گرفتن تو مدرسه بدرد میخوره.
بنظرم بدترین عذابه اینکه بشینی سر کلاس هایی که ازشون بدت میاد و بدونی تا اخر همینه که هست و هیچ راه برگشتی نداره. بدترین عذابه وقتی عاشق هنر باشی و دانشگاه هنر چسبیده به دانشگاهت باشه و هرروز از کنارش رد بشی.
چیکار میتونم بکنم؟ اونقدر توانایی و جرعتشو ندارم که همه چیو ول کنم و برم دنبال علاقم، توانایی متقاعد کردن خونوادمو ندارم، حتی توانایی جنگیدن با خودم هم ندارم. از طرفی هرروز دارم زجر میکشم و از ترس از مشروط شدن شب ها خوابم نمیبره و حوصله ی درس خوندنم ندارم و از طرفی هم نمیتونم قید زحمتی که این یه سال کشیدم تا اسم امیرکبیر روی من بیاد و بزنم و از صفر شروع کنم.دلم میخواد بمیرممممم.
نسرین عزیز سلام
چه خوب که اینجا حرفای دلتو نوشتی.
قبلاً مائده از دغدغۀ خودش گفته بود و دوستان زیادی ایدههای خودشون رو براش نوشتن.
لطفاً وقت بذار و پست زیر و کامنتهاش رو بخون. بعد نظرت رو بهم بگو:
شما برای مائده بنویسید
مطمئن نیستم راهنماییم درست باشه اما منم تجربه مشابهی دارم در یکی از دانشگاه های صنعتی سطح اول کشور، الان دوره استاندارد تحصیلم داره تموم میشه و واحد های زیادی مونده و مطمئنم هیچ هدف و آینده ای در این رشته ندارم، از طرفی نمیتونم از این دو ترم بگذرم و “مجبورم” این دو ترم رو هم مشابه بقیه 3 سال با عذاب بگذرونم تا بعدش کنکور هنر بدم،البته اگه رمقی باقی مونده باشه! ولی شما اول راهی، اگر واقعا از رشتت متنفری برای بیرون اومدن ازش شک نکن
23 سالمه بدلیل بیماری 4 سال نتونستم هیچ کاری انجام بدم ن سر کار رفتم ن دانشگاه الان ترم 1 حقوقم و دنبال کار بنظرتون دیر نیس؟ ب آینده امید داشته باشم؟
نه عزیز دل
چرا دیر باشه؟
اصلاً دیر نیست.
به خدا توکل کنید و شروع کنید.
☺
هیچ وقت برای رسیدن به موفقیت دیر نیس. ارزوی موفقیت برات دارم
سلام .من توی دبیرستان عاشق رشتم بودم یعنی انسانی وسالهای اول با عشق و علاقه مطالب رو یاد میگرفتم اما سال اخر دبیرستان از شدت استرس از درس و مدرسه به شدت زده شدم .بیماری های عجیبی گرفتم اما با این حال رشته خو بی قبول شدم حقوق دانشگاه سراسری .ولی مشکل اینجاست که من هیچ علاقه ای به رشته حقوق ندارم و در واقع به اصرار خانواده به این رشته رفتم .الان از همه چیز زده شدم حتی از زندگی .خیلی دلم میخواد ترک تحصیل کنم و از حالا به فکر یادگیری حرفه ای باشم که بهش علاقه مندم ولی میدونم که خونوادم اصلا رضایت نمیدن و جوابشون هم احتمالا این خواهد بود که تو چه هنری داری؟یا مثلا درست رو بخون و در کنارش یه هنر یاد بگیر اینطوری موفق تری .ولی انگار منو درک نمیکنن که هرروز با چه سختی زیادی راهی دانشگاه میشم .من واقعا هیچ اینده ای برای خودم اون هم در زمینه درس و دانشگاه نمیبینم .مگه چقدر عمر میکنیم که کاری رو که دوست نداریم رو انجام بدیم.
آري شاهين جان! متاسفانه هنوز گرفتارم؛ از بچگي هي تو گوشمون كردن كه ز گهوار تا گور دانش بجور!… البته نگفتن چه جور! و ما به دنبال دانش توي مدارس و دانشگاهها افتاديم. و اكنون تا پنجاه كه فشار مياد به چند جا… دوسالي بيش نمانده.
اين بيت بيدل دلداري ميدهدم كه :
نام تو بيتصنع درس كمال من بس
يارب مخواه از اين بيش مصروف نحو و صرفم.
دعا كن كه رساله رو زودتر تمومش كنم تا فرصتي براي مطالعه و حال خوش خواندن پيدا شود؛ بي اجبار و تحميل….
راستي مطلبت خيلي زيبا بود و باعث شد درددل كنم قدري. كارتون پست هم عالي بود. و ياد اين قطعه از سعديام انداخت:
علم چندان كه بيشتر خواني
چون عمل در تو نيست ناداني
نه محقق بود نه دانشمند
چارپايي بر او كتابي چند.
يا حق. ارادتمند شما : نادر.
درود بر نادر عزیزم
امیدوارم زودتر از گرفتاری برهی و به علایقت خودت بیشتر برسی.
چه ابیات خوبی رو نقل کردی. دمت گرم.
خوشحال شدم اسمت رو دیدم.
سلام من یکم گیجم و استرس دارم به خاطر اینکه میخوام مدرسرو ول کنم چون به هیچ وجه به درد من نمیخوره و مدرکشو تهش باید بزارم در کوزه ابشو بخورم , منو از هدفم داره دور میکنه و وقت زیادی ازم میگیره ولی اطرافیانم میترسونن که اگه دیپلمم نداشته باشی فلان میشه بسان میشه یه راهنمایی اگه میشه به من بکنید ❤
خیلیامون این حرفارو میدونیم ولی خروج از چارجوبی که اکثریت مردم پیروش هستن ، جرعت و قدرت عجیبی میخواد.
الان شما به هزاران نفر که دیپلم براشون فایده ی خاصی نداره، بگو ترک تحصیل کنین . ببینین چند نفر حاضر میشن !؟
من دارم اینکارو انجام میدم
تیزهوشان هستم ولی میدونم که خوشحالی من با تیزهوشانی بودنم اصلا دست دوستی نمیده .
حتی اگه قرار باشه توی خونه بمونم و فقط زل بزنم به دیوار بازم برام ارزشمند تر از کاریه که دوسش ندارم و به اجبار وادار به انجامشم.
همیشه به این کار فقط فکر کردم.
ولی حالا که دارم انجامش میدم میبینم که واقعا ترسناکه.
شاید واسه همینه که اکثریت توی اکثر مواقع سرمونو پایین میندازیم و دنبال بقیه میریم . و اصلا توجه نمیکنیم که شاید اون راه ما نیست.
خوشبختی هر ادمی راه منحصر به فرد خودشو داره اما ما ها اینقدر ترسو شدیم که اگه راه خوشبختیمون پیروان زیادی نداشته باشه رهاش میکنیم و خودمونو قربانی رای اکثریت میکنیم .
اینجا دنیای ترسو ها ست…
دنیای ادمایی که ترجیح میدن فکر نکنن چون اگه فکر کنن به تناقض های زیادی میرسن و مجبورن یه کاری کنن…
ولی ادما اصلا نمیخوان که کاری کنن…
پس ترجیح میدن دیگه فکر هم نکنن.
نتیجه میشه این که :
((وای مگه میشه دیپلم نگیری؟
الان همه میگیرن))
و تو باید خیلی قوی باشی تا بهشون ثابت کنی تو همه نیستی و درعین حال بتونی اعتمادشونو جلب کنی چون برای پول دراوردن به همین ادمایی که فکر نمیکنن نیازمندی…
خوشبختی واقعی نترسیدن رو میخواد و حماقت واقعی هم دقیقا نابودی ترس رو میخواد .
حماقت و خوشبختی کاملا متفاوتن ولی قسمت هیجان انگیز اینه که تفاوت راه رسیدن به این دو فقط در نوع و میزان نترسیدنه .
برای همینه که این تصمیم خیلی سخته .
چون یه عده اسمشو میزارن حماقت و عده ای دیگه بهش میگن شکستِ ترس برای رسیدن به خوشبختی.
و راستش خیلی سخته که بخوای تشخیص بدی حماقته یا نترسیدن برای خوشبختی..
روزگار ماهارو با تصمیمای سختی تنها گذاشته…
ولی به نظرم هممون باید از پسشون بر بیایم ..چون به خودمون یه قولایی دادیم دیگه..
همین . فقط یهویی دلم خواست اینارو بنویسم.
قصد توهین نداشتم اصلا . فقط چیزایی رو که دیدم تا اینجای زندگیم نوشتم.
موفق باشین همگی.
دقیقا 🙂
سلام،اقای کلانتری میشه لطف کنید،شما در کدام رشته دانشگاهی تحصیل کردید؟
سلام
من هرگز دانشگاه نرفتم. اینجا در این رابطه نوشتم:
ماجرای رفتن به دانشگاه و زنی سرسخت
سلام خدمت شما.من سال 97 کنکور تجربی دادم ولی واسش نمیخوندم.چون علاقه ای به این رشته نداشتم وبیشتر به موسیقی،اهنگسازی وبرنامه نویسی علاقه مند بودم وهرروز به جای درس خواندن اهنگسازی میکردم و اموزش میدیدم.سال بعدش متاسفانه یا خوشبختانه(چون اون سال منو خیلی ساخت ودیدم رو باز تر کرد چون خیلی کتاب خوندم و…) یکبار دیگه کنکور دادم ولی باز هم نمیخوندم یا خودم رو مجبور به خوندن میکردم.طی سالی که واسه کنکور 98باید درس میخوندم برنامه نویسی انجام میدادم واهنگسازی،البته اهنگسازی رو کمتر چون سال قبلش به خاطر فشار کنکور همه چیز رو هرچند وقت یکبار میگذاشتم کنار واز اهنگسازی و گیتار زدن دلزده شده بودم.امسال که میدونستم نتیجه چیمیشه،برگه رو سفید تحویل دادم.طی این دوسال به3تا روانشناس و4تا مشاور تحصیلی مراجعه کردم تا بتونم تصمیمم رو بگیرم.امسال مهر وارد دانشگاه غیر انتفاعی،رشته کامپیوتر شدم.الان میبینم واقعا دانشگاه هم وقت من رو میگیره،هم انگیزمو.راستش من علاقه به درس هایی که تدریس میشه ندارم و حتی نمیتونم اونهارو بزور بخونم.راستش من هنوز بعد از دوسال زیست پیش رو پاس نکردم.میخوام انصراف بدم وبه صورت خود اموز و با کلاس های اموزشی بیرون که خیلی از دانشگاه مفیدترهست وکاراموزی ، کارم روپیش ببرم.خیلیا حتی تحصیل کرده ها میگن دانشگاه وقتتو نمیگیره و باعث هوش هیجانی وروابط وغیره میشه وواسه ازدواج حداقل لیسانس لازمه هرچقدر هم پولدار و غیره باشی.حتی میگویند که واسه کار حتی مدرک لیسانس نامربوط به رشتت بهتراز اینه که بگی دیپلم هستم.من مشکلم وقتگیر بودن دانشگاه نیست(تا حدودی هم هست)،مشکلم علاقه نداشتن به دروس بی ربط هست.نظر شما چی هست؟
ممنون میشم کمی کمکم کنید.
سلام من کلاس دهم هستم دیگ از درس زدع شدم دوست دارم ترک تحصیل کنم اخه چقدر درس دیگ جونی نمونده واسمون شب بیداری هامون … من خیلی دوست دارم ترک تحصیل کنم ولی خانواده ام نمیزارن من چیکار کنمممم اخععععع 😭😭🤕
سلام، دوست عزیز شما که میخواهید درستان را کنار بگذارید اول باید اهداف مشخص و روشنی انتخاب کنی دقیقا بعد از اینکه درس کنار گذاشتم حال چه بکنم ؟! برای خانواده من هم دقیقا این مشکل رو داشتم کلاس نهم که بودم توی زمینه فیلمسازی دست اورد هایی در بعضی جشنواره ها بدست اوردم و هرچه برای خانواده توضیح میدادم که آینده من چقدر میتونه موفق باشه قبول نمیکردند منم زدم توی کاری که برام پول بسازه، اواسط سال دهم من به درامد خوبی توی بازار های مال رسیدم دیگه نمره هام کم میشد هیچی نمیتونست بگه چون من دلایل روشنی برای توضیح دادن داشتم(مدتی که میخواستم کسب و کارم راه بندازم یک روز هم استراحت نکردم و از لحظه شروع تا اواسط کارم ناامیدی از در دیوار میومد توی بیزنسم ولی من از در پرتشون میکردم بیرون دوباره ادامه میدادم) هدف کلی من همینه که درک کنی باید اهداف روشنتری از مدرسه داشته باشی و بتونی برای خانوادت توضیح بدی به طوری که یه ادم خشک و سنتی درکشون کنه، سخته خیلی سخته ولی شدنیه !
من واقعا خوشحال شدم که این مقاله رو خوندم… من الان ۲۱ سالمه و شغل دارم و پست بالایی هم دارم و کلاس های مرتبط به کارمم رفتم که مدرکش از لیسانس دانشکاه آزاد خیلی ارزشش بیشتره.
من میخوام که دانشگاه رو رها کنم ولی کلی ترس دارم بابتش ولی هر روز هم بابتش عذاب میکشم چون به هیچ وجه در راستای اهدافم نیست و وقتمو داره میگیره …. ترس هامم اینکه یه روزی نکنه به دردم بخوره
دانشگاه مهم نیست، مهم اینه که ما یادگیری رو کنار نذاریم.
کتاب خوندن رو خیلی جدی دنبال کن.
منم همینم الان با این تفاوت که میخوام مدرسرو ول کنم چون به هیچ دردی نمیخوره صرفا تهشم فقط یه مدرکه
سلام
واقعا قلبم با دیدن مطلبتون گرم شد.
راستش من تازه پارسال دیپلم گرفتم، رشته ام تجربیه اما از اولم دوسش نداشتم.
اون موقع که قرار بود انتخاب رشته کنم دوست داشتم برم انسانی چون روانشناسی رو دوست داشتم اما بهم گفتن “چه کاریه از تجربی برو روانشناسی بخون” ولی به نظرتون این احمقانه نیست؟
خواستم برم هنرستان تا موسیقی بخونم اما اول اینکه هزینه ها سرسام اور بود و دوم اینکه بنظر پدر و مادرم کارهای هنری در ایران کار نداره. من از وقتی خیلی بچه بودم عاشق موسیقی و نقاشی بودم.
در اخر مامانم گفت “تو میتونی یه دکتر بشی که پیانیسته، خیلیا اینکارو میکنن”
از همون لحظه میخواستم پزشک بشم تا در اینده با پولی که در میارم برای خودم پیانو بخرم.
اون موقع احمق بودم چون نمیفهمیدم با پزشکی حالا حالا ها به پول نمیرسم، اونموقع به زور تجربی رو انتخاب کردم چون ذهنم همش بهم میگفت پزشکی= پیانیست شدن
سال بعدش تازه به خودم اومدم. از همون موقع انگیزه ام برای درس خوندن از بین رفت. حس میکردم از رقیبام عقب موندم چون حتی بلد نبودم نت خوانی کنم. برام سخت بود پس شروع کردم به طراحی کردن گفتم شاید اینطوری بفهمن علاقه من چیه، بفهمن که بدون رفتن به هیچ کلاسی میتونم با تمرین و تجربیات خودم بهترین باشم اما جواب نداد. طرحای عزیزم تبدیل شدن به “چهارتا طرح مزخرف که دوستاش الکی تشویقش میکنن” البته این نظر پدرم بود.
من خسته ام میخواستم امسال کنکور هنر بدم که حداقل گرافیک بخونم و اینجوری وقتم صرف چیزی که نمیخوام نکنم. اما بعد از یک سال و نیم که هر روزش با دعوا و جنگ اعصاب گذشت آخرش پیروز میدان پدرو مادرم بودن و من میرم کلاس کنکور تجربی اما نمیتونم بخونم، وقتی هم که میخونم نمیتونم تستاش و به درستی حل کنم. اصلا حالم خوب نیست واقعا نمیدونم چیکار کنم. بدتر از همه اینکه حس میکنم بی عرضه ام و هیکاری برای رسیدن به ارزوی عزیزم از دستم بر نمیاد چون حتی پول ندارم که برای خودم یه ساز بگیرم.
من واقعا خستم
از همه چیز
مائده جان
اجازه دارم این کامنت مهم تو رو به عنوان یک پست مستقل روی سایت منتشر کنم و از دوستانم خوب و خوش ذوقم بخوام که چند کلمهای برای تو بنویسن؟
البته که اجازه دارید
راستش من خیلی سردرگمم و واقعا حس میکنم به کمک نیاز دارم
ممنون میشم بتونید کمکم کنید
چون نمیخوام روحم کشته بشه من همیشه بابتش نگران بوده و هستم
چون معتقدم “ادم ها باید عاشق خودشون باشن”
خیلی منتظر پاسختون بودم
متشکرم که جوابمو دادید
من بزودی یه پست دربارۀ مسئلۀ تو مینویسم مائده جان.
خوشحالم که ناگهانی وبلاگ شمارو پیدا کردم.
وقتی تو اوج ناامیدی و سرکوفت های اطرافیان و همچنین فشار روحی زیادی که روم بود داشتم مثل احمق ها تو گوگل جمله “اگر دانشگاه نرویم چه میشود؟!” رو سرچ میکردم ناگهانی این پست شما رو دیدم. واقعا شبیه معجزه بود! با خودم میگفتم “خدا هم به روز شده، آدمای خوب رو از طریق اینترنت وارد زندگیمون میکنه💙”
من بهتون مدیونم، خیلی زیاد، و برای بار صد هزارم از خدا ممنونم که آدمای خوبی رو وارد زندگیم میکنه.
هنوزم دارم با خودم فکر میکنم کاش میتونستم دانشگاه نرم چون چیزی که من میخوام موسیقیه یا نهایتا چیزی تو شاخه هنر، من واقعا دلم نمیخواد تو دانشگاه ژنتیک و از این قبیل چیزارو بخونم. علم رو دوست دادم اما نه به اندازه موسیقی. همش میگم ینی این هفت هشت میلیونی که با هزارجور قرض و وام جور کردن برای کلاس کنکورم و چجوری جبران کنم؟ از یه طرفم عذاب وجدانه که اذیتم میکنه
واقعا کاش یکم درک اطرافیانم بالا بود. همه اطراف من فکر میکنن دانشگاه نرفتن برابره با بدبخت شدن، چه از لحاظ اجتماعی، شغلی و…….
از دست این ادما خسته ام. هیچ درکی از انسانیت ندارن. دغدغه هام براشون مزخرف به نظر میاد و این واقعا باعث میشه قلبم درد بگیره. ممنونم که حرفام و میخونید واقعا به انسان با این میزان از درک نیاز داشتم. خدا خیلی خوب کارشو بلده…
مائده عزیز
منم خوشحالم که تو اینجا هستی.
ولی به یک نکتۀ مهم دربارۀ خودت افتخار کن:
تو میتونی درد و مشکلت رو با جزییات بنویسی.
امیدوارم یه روزی قدر این توانایی ارزشمدت رو بدونی.
من باید قدر استعداهایی که خدا بهم بخشیده رو بدونم.
فقط امیدوارم لایقشون باشم.
امیدوارم بتونم مثل اسطورههام ازشون بهره درست ببرم.
ممنونم بابت تعریفتون. شاید بچگانه بنظر بیاد اما باعث شد حسابی ذوق کنم💙
حال وروز منم همینه حرفایی بهم میزنن که ترجیح میدم عذاب بکشم تا حرف دلمو بزنم
منم از رشتم بدم میاد مهندسی کامپیوتر کاش درک میکردن هرکسی را بهر کاری ساختن
واقعا عالی بود مائده خانوم
سلام من امسال دهمم و رشته نقاشی هنرستان…اگه بخوام برای کنکور شروع به خوندن کنم باید از یازدهم شروع کنم به کلاس کنکور رفتن…نمیدونم ایا برم دانشگاه یا نه اصن به درد من میخوره؟ یا همین جوری نقاشیو ادامه بدم؟بعدا بخوام تدریس نقاشی کنم باید مدرک داشته باشم؟
تدریس مدرک نمیخواد، هنر میخواد.
ببین کجا میتونی بهتر یاد بگیری رشد کنی. بعد تصمیم بگیر.
سلام
ممنون بابت متن خوبتون آقای کلانتری عزیز
در حال نوشتن متنی برای یکی از برنامههای صداوسیما در مورد دانشگاه هستم؛
حقیقتا با اینکه خانواده، اقوام و آشنا ها تلاش و اصرار زیادی برای رفتن من به دانشگاه دارند من ندارم؛
دیپلم دارم 🙂
البته زیر بار سرزنشها گاهی احساس کمبود میکنم ولی هر بار با هوشمندی و ذهن سالم به قضیه نگاه میکنم بیشتر از قبل مصمم به نرفتن میشوم!
طی تحقیقاتی که برای نوشتن این متن داشتم (بماند که چقدر سانسور می شود!) در قالب سرچ در گوگل، کتاب و مقاله و … در سخن هیچ بزرگی و هیچ تجربهای ندیدم که از فضای دانشگاه و مدرسه خوب گفته شده باشد با این حال بستگی دارد چه فردی با چه دیدگاهی به دانشگاه برود.
این موضوع جای تامل بیشتری دارد!
ترجیح میدم یک دیپلمهی خودآموز باشم تا یک فوق لیسانسهی بیخرد!
دوست داشتم بعد از لذت بردن از متنی که در نوشتن و انتشار آن زحمت کشیده بودید؛ منم براتون تجربهی کوچیکم را بنویسم!
خواب آقای کوزوبوکین آرام با طرحهای بینظیرشون 🙂
درود رویا جان
چه کامنت خوبی نوشتی. کیف کردم. چه خوب که پای تصمیت هستی.
من به عنوان سایت متمم رو بهت معرفی میکنم برای خودآموزی:
متمم
سلام من تو هنرستان خیاطی میخوندم و معدلمم ۱۸.۶۲ بود و احتمال اینکه تو شهر خودمون دانشگاه دولتی قبول بشم زباد بود ینی همه مطمئن بودن ک من قبول میشم اما اونجا قبول شدم و راه دور قبول شدم از طرفی بعضی از هم مدرسه ایام با معدل ۱۷ اون دانشگاه شهر خودمون قبول شدن من خیلی نا امید شدم و اصلا نمیخوام دانشگاه راه دور برم سردرگمم گه چکار کنم اصلا برم دانشگاه یا نرم چه مسیری و پیش بگیرم هیچکسم قشنگ راهنماییم نمیکنه نمیدونم چکار کنم اگه میشه شما راهنماییم کنید
ستاره عزیز
کتابهای غیر درسی بخون.
سایت متمم هم میتونه برات کلی مفید باشه:
متمم
سلام اقای کلانتری خسته نباشید من کلاس نهم هستم و به شدت درسخون بهطوری که هیچ روزی کمتر از هشت ساعت درس نخوندم شرایط مدرسه نمونه و استرس قبول شدن در تیزهوشان باعث افسردگی شدید من شد به طوری که باهمه ی دنیا قهر کردم و مدرسه نرفتم اما در ذهنم این فکر که غیریحضوری درس بخوانم جولان میداد )من بابت این جریان قرص ضدافسردگی میخورم (خلاصه دوماه مدرسه نرفتم و فقط رفتم امتحاناتم رو دادم و الان فهمیدم که مشاور مدرسمون با اورژانس اجتماعی اومده منو ببره بهزیستی و حالا با این جریانی که اتفاق افتاده باید مدرسه برم ولی من از مدرسه بدم میاد میشه راهکاری بدین که علاقه مند به مدرسه شم ؟
سلام اقای کلانتری خسته نباشید من کلاس نهم هستم و به شدت درسخون بهطوری که هیچ روزی کمتر از هشت ساعت درس نخوندم شرایط مدرسه نمونه و استرس قبول شدن در تیزهوشان باعث افسردگی شدید من شد به طوری که باهمه ی دنیا قهر کردم و مدرسه نرفتم اما در ذهنم این فکر که غیریحضوری درس بخوانم جولان میداد )من بابت این جریان قرص ضدافسردگی میخورم (خلاصه دوماه مدرسه نرفتم و فقط رفتم امتحاناتم رو دادم و الان فهمیدم که مشاور مدرسمون با اورژانس اجتماعی اومده منو ببره بهزیستی و حالا با این جریانی که اتفاق افتاده باید مدرسه برم ولی من از مدرسه بدم میاد میشه راهکاری بدین که علاقه مند به مدرسه شم ؟
سلام عزیز دل
راستش من که تخصصی ندارم تا راهکار دقیقی بدم.
ولی بهت پیشنهاد میکتم توی مدرسه فعالیتهای فوق برنامه رو جدی بگیری. سعی کن یه مجله تو مدرسه منتشر کنی. روزنامه دیواری اختصاصی بساز. و یه عالمه کار دیگه. من با این کارا مدرسه رو تحملپذیر میکردم.
سلام اقای کلانتری،من ۱۸سالمه
من یک مشکلی ک با خانوادم دارم اینه ک کلا از صفر من رو درک نمیکنن،من به کار تدوین و طراحی علاقه شدید دارم ولی توضیح مادر پدرم از این موضوع اینه که “ینی میخای بری تو اتلیه کار کنی دیگ؟”.
من تمام دگیری ذهنیم اینه ک از خونه به نوعی فرار کنم و برم یک شهر دیگ ولی یکم دلهره دارم بابت این موضوع.راجع شرایط کسب درامد بعد از جدا شدن و شرایط زندگی،اما من راجع به اینکه بعد از جدا شدن از اونها قطعا زندگی بهتری خواهم داشت مطمئنم.
من رشتم کامپیوتر و سال اخرمه،اما توی این سه سال من حتی یک بار یک سرتیتر از عنوان تدوین در کتاب های این سه سال ک مجموعا شش کتاب نسبتا قطور بود پیدا نکردم.من با هر فرمونی ک حساب میکنم به این نتیجه میرسم ک اگر ک من تحصیلم رو ادامه بدم،تنها چیزی ک کسب میکنم یدونه مدرکه و از اونجایی ک من هرگز توی مخیله ام راجع به کارمندی فکر هم نمیکنم واقعا کاربرد این مدرک رو (به جز مسئله خواستگاری که با افکار احمقانه باهاش برخورد میشه)نمیفهمم.لطفا راهکار بدین
عارف عزیز
خوب، علایقت رو در کنار درس دنبال کن.
برای آموزش آزاد وقت بذار.
سعی کن با موفقیت خودت و سختکوشی موفقیت خودت رو به خانواده نشون بدی.
اینکه خانواده ها با ترک تحصیل بچه هاشون موافقت نمی کنن واونارو مجبور به کاری می کنن که
نمیخوان، واقعا تلخ ودردناکه.
من هم با محتوا ی کتاب های درسی مشکل دارم.
درسای عربی ، دینی، ادبیات علوم و فنون ، و نگارش رو دوست داشتم، اما زنگ ریاضی واقتصاد می نوشتم.
یا وقتی دبیر تاریخ در مورد سلسله ها حرف میزد
شعر می خوندم.
یا نهایتا به ایده ها وآرزوهام فکر می کردم وخلاصه
خیلی کارای دیگه ای که
فضای مدرسه رو برام قابل تحمل میکرد.
برای همتون آرزوی موفقیت می کنم و امیدوارم همگی شرایط و امکانات مشغول شدن به کاری که دوستش دارید رو داشته باشین.
با اجازه آقای کلانتری، این کامنت رو در جواب دوست عزیزم لادن می نویسم.
ببین عزیزم، من هم شرایط تو رو دارم. سه سال راهنمایی مدرسه نمونه درس خوندم و امسال هم مدرسه تیزهوشان قبول شدم و کلاسام از الان شروع شده. توی مدرسه سابق ما، هر کس علاوه بر رقابت درسی، دنبال یه کاری رفته بود. دوتا از دوستام نوازنده بودن که ماهی دوتا کنسرت توی شهرمون برگزار می کردن. یا اصلا خود من، توی همین سه سال راهنمایی دوتا رمان نوشتم که الان یکیشو دادم انتشاراتی تا تاییدیه چاپ بگیرم. من معدلم توی کلاس خیلی پایین بود، تقریبا بین سی نفر، من نفر بیستم بودم. اما هیچوقت برام مهم نبود. وقت میکردم درس میخوندم، وقت نمی کردم نمی خوندم. در عوض نوشتن رو هیچوقت ترک نمی کردم. به خاطر همین یه مدت پدر و مادرم از دستم دلخور شده بودن و از این که من رمان می نوشتم و کتاب می خوندم لجشون گرفته بود.
اما…
حرف من اینه که توی این جامعه، مخصوصا تو که دختری، باید جایگاه مناسبی داشته باشی و باید حداقل تا دیپلمم که شده درستو ادامه بدی. اما نه اونطوری که صبح تا شب درس بخونی و معدل بیست بگیری. برای این که دو روز دیگه روت بشه به بچه هات بگی مدرکت چیه و الگوی مناسبی براشون باشی، یا حتی به خاطر خودت هم که شده، درستو ادامه بده. برو مدرسه و سر کلاسا باش، اما درس نخوندیم نخوندی. محتوای کتابای درسی ما، به هیچ دردی نمیخوره. تو توی رقابت بی معنی همکلاسیات شرکت نکن. چه اهمیتی داره نمرت هفده باشه یا بیست؟
تا جایی که اعصابت کشید، تلاش کن. اگه معدلت پایین اومد هم اعتماد به نفستو از دست نده. سرتو بگیر بالا و به همه بگو که درس خوندنو دوست نداری. اونطوری که دلخواهته زندگی کن. توی این سن، حیفه اعصابتو به خاطر درس و مدرسه خورد کنی. در عوض ببین چه استعدادی داری، برو دنبالش.
امیدوارم حرفام بتونه مشکلتو حل کنه دوست خوبم.
سلام. وقت به خیر
نمی دونم کاری که میکنم درسته یا نه، اما برای من همیشه این خوندن و نوشتنه که توی اولویته. توی سه سال گذشته که مقطع راهنمایی بودم، اونقدر درگیر کتاب خوندن و نوشتن رمانام بودم که واقعا ذهنم خسته می شد و وقت نمی کردم درس بخونم. اوایل خیلی عذاب وجدان داشتم، چون توی مدرسه نمونه درس می خوندم و مامان وبابام هزینه زیادی رو بابت تحصیل من می پرداختن.
تا این که همین چند روز پیش، به یه نتیجه ای رسیدم. از خودم پرسیدم تو واقعا میخوای چه کاره بشی؟ یه نویسنده خوب؟ یا یه دختری که قراره مدرکشو بزنه زیر بقلش و دنبال کار بگرده؟ تصمیم خودمو گرفتم.
با خودم قرار گذاشتم کنار خوندن و نوشتن که مهم ترین کار زندگیمه، درس هم بخونم. تا جایی که ذهنم یاری کرد و تونستم، سعی میکنم به درسامم برسم اما همیشه اولویت اول کارای من، به همین خوندن و نوشتن مربوط میشن.
حاضرم شرط ببندم خوندن کتابای درست و حسابی، خییییلی بیشتر از درس خوندن روی قلمم و صدالبته روی آینده کاریم تاثیر میذارن. راستش درس خوندن فقط ذوقمو کور میکنه و باعث میشه برای خوندن و نوشتن وقت پیدا نکنم. با این حال بازم نمی دونم دارم کار درستی میکنم یا نه. اما به خودم ایمان دارم که بالاخره یه روز موفق میشم.
خیلی گیج و سردرگم هستم موقعی که در مدرسه هستم دوست دارم خانه باشم و موقعی که در خانه هستم حالم بد است توانایی فکر کردن را از دست داده ام و هیچ کس من را درک نمیکند و فقط می گویند درس بخوان ولی کسی نیست که به پدر و مادرم بگوید چیز هایی که ما می گویید درس نیستند و هیچ وقت به درد نمی خورند هیچ جای دنیا مدرسه باعث افسردگی و استرس بیش از حد نمی شود و بر عکس همه بچه ها و نوجوان ها با اشتیاق به مدرسه می روند و لحظه شماری برای تعطیل شدنش نمیکنند و مدرسه باعث رشد و شکوفایی انها می شود
بله لادن عزیز
متاسفانه این گرفتاری زندگی ما شده و این تفکرات کهنه رو رها هم نمیکنن نسلهای قبلی.
بهت پیشنهاد میکنم کنار درس، کتابهای غیردرستی هم بخون.
اولش فکر می کردم رشته هنری انتخاب کنم و به هنرستان بروم ولی مادرم می گوید هنرستان بیشتر مخصوص پسر هاست و به درد دختر ها نمی خورد تو هم در رشته های هنری به هیچ وجه قبول نمی شوی بعد به رشته تجربی فکر کردم که اتفاقا نمره علومم امسال 19 بود اما همه می گویند درس های دبیرستان سخت تر است به خصوص رشته تجربی عده ای از دوستان دبیرستانی ام که تجربی رفتند پشیمان هستند من به انسانی هم فکر کردم اما مادرم می گوید این رشته حفظیات زیادی دارد که تو از پس ان بر نمی ایی واقعا نمی دانم چه کار کنم اگر دست خودم بود که اصلا مدرسه نمی رفتم هر روز دعا میکنم مدرسه خراب شود تا مجبور نباشم مدرسه بروم تنها دلیل مدرسه رفتن من زور پدر و مادرم و اقواممان است هیچ دل خوشی از مدرسه ندارم اصلا موقعی که در مدرسه هستم نمی توانم شاد باشم اکثر دوستان و همکلاسی هایم که همسن خودم هستند مدام در فکر کسب نمره بهتر هستند و رقابت شدیدی وجود دارد چون به معدل های بیست تا 19.89 در مدرسه جایزه می دهند و از انها تقدیر می کنند به خاطر همین فضای رقابت ناسالم است و من اغلب با بقیه مقایسه می شوم امسال دوستانم نمرات بهتری از من گرفتند و هر وقت نتایج امتحانات را با بقیه مقایسه می کردم حالم بد می شد سیستم اموزشی ما امتحان محور است که اصلا خوب نیست ما در زمانی که امتحانات ترم اول را می دادیم امتحانات زیاد دیگری از ما میگرفتند که خیلی خسته کننده بود تو رو خدا راهنمایی ام کنید دارم سکته می کنم چطور ترک تحصیل کنم ؟ که پدر و مادرم ناراحت نشوند دیشب در جمع عمو ها و عمه هایم بودیم انها مدام می پرسند چه رشته ای را انتخاب می کنی و برنامه ات برای اینده چیست به خاطر همسن از دستشان فرار کردم من یک عموی 25 ساله دارم که مدرک فوق لیسانس هوا و فضا دارد و می خواهد دکترا بگیرد با او دائم مقایسه می شوم مشکل من این است که در خانواده یا اقوامم انقدر کم تحصیل کردند که فقط دیپلم دارند که بعضی ها هم ندارند و بعضی هایشان مثل دایی و عمویم انقدر درس خوانده اند که فوق لیسانس و دکترا ان هم در بهترین رشته ها دارند عمویم مدرک خلبانی هم دارد و فعلا کمک خلبان است 😖 خواهش می کنم کمکم کنید دیگر کارد به استخوانم رسیده شانس اوردم که مدرسه ما مدرسه نمونه یا تیزهوشان نیست که اگر بود من سال هفتم خودکشی کرده بودم
لادن عزیز
اصلاً به فکر رقابت نباش.
برای دنبال کردن علاقۀ خودت تلاش کن.
تا میتونی برای خوندن کتابهای غیردرسی هم وقت بذار.