بدون توجه به این موضوع نویسنده‌شدن محال است

بدون توجه به این موضوع نویسنده‌شدن محال است

باران پرسیده:

من بعضی اوقات از نوشته‌هام دلسرد میشم و حس میکنم اصلاً استعداد ندارم

به نظرتون چیکار کنم که دلسرد نشم و با امید ادامه بدم…

 

باران عزیز

کم‌ می‌خوانی، خوب نمی‌خوانی، پس به این فکر می‌افتی که استعداد نداری.

«استعداد ندارم» حرف شیطان است. کثیف‌ترین حرف دنیاست.

اصولاً من از اسب هم می‌توانم نویسنده بسازم. (یعنی کسی  که راحت و درست بنویسد.)

بدون استثنا هر روز چند نفری عین سوال تو را از من می‌پرسند. من هم آن‌ها را به صدها نوشته‌ای حواله‌ می‌دهم که پیش از این در وبلاگ نوشته‌ام. تعارف که نداریم، انصافاً هم کامل نوشته‌ام، در وب فارسی هیچ سایت و سازمانی را نمی‌بینی که اینجوری با تمرکز لیزری روی نوشتن، زیر و بم نویسندگی را به رایگان عرضه کرده باشد.

الان هم می‌توانم سیاهه‌ای از صدها تکنیک و ترفند را برای تو ردیف کنم تا کارت راه بیفتد. ممکن است مدتی هم با همین‌روش‌‌ها چاه خلاقیتت را پر کنی و مزرعه‌ای سرسبز و بارور داشته باشی. اما باز هم پس از مدتی به این جملۀ شیطانی می‌رسی: «نکند استعداد ندارم؟»

چند سال نوشتن از نوشتن و صدها ساعت تدریس آنلاین و آفلاین مرا به نکتۀ ساده اما مهمی رسانده قبلاً هم اشاره‌هایی به آن داشته‌ام اما بار دیگر کامل‌تر برای تو توضیح می‌دهم.

صدها مطلبی که در دسته مهارت‌های نویسندگی آمده را زمانی خواهی فهمید که دوقلوهای افسانه‌ای را هرگز از هم جدا نکنی، یعنی خواندن و نوشتن را.

خواندن، پیش نیاز نوشتن است.

شهوت و اشتهای تو برای نوشتن را فقط و فقط خواندن تحریک می‌کند. هر انگیزۀ دیگری محکوم به تباهی است جز انگیزه‌ای که از خواندن حاصل می‌شود.

خیلی از ما به خاطر شکست عشقی و از دست دادن عزیزان سراغ نوشتن آمده‌ایم تا با نوشتن، خاطره‌هایمان را جادوانه کنیم. اما نتیجه چیزی جز متن‌های آبدوغ خیاری و گذرا نبوده.

عشق یا هر درد دیگری می‌تواند محرک نوشتن باشد، اما اشتهای نوشتن را خوب خواندن متون خوب بیدار می‌کند.

حالا همۀ این‌ها را گفتم، ممکن است جوگیر شوی و چند صفحه‌ای هم بخوانی. اما باز برگردی به اینستاگرام و تلگرام و مزخرف‌خوانی را ادامه بدهی. کلاً ولگردی در اینترنت از هیچ کسی نویسنده نساخته از تو هم نخواهد ساخت.

انگیزۀ خواندن را خودت باید در خودت ایجاد کنی. باید روح و جسمت را همزمان به خواندن بسپاری. خواندن آسان نبوده و نیست. مطالعه، هم عرق‌ریزان روح است و هم جسم.

اصلاً همین سختی ماجراست که آدم کتابخوان را از میلیون‌ها قوزمیت دیگر متمایز می‌کند دیگر.

وگرنه توی این خرابه می‌بینی که طرف ناشر است و کتاب نمی‌خواند. توی یک پاراگراف ده غلط املایی و انشایی دارد. عموم مردم که هیچ.

خیلی از همین‌ها که اهمیت مطالعه را در شبکه‌های اجتماعی توی بوق و کرنا می‌کنند کلاً ماهی یک‌بار هم لای کتاب را ورق نمی‌زند.

حساب «کتاب‌‌خر» از «کتاب‌خوان» جداست.

این را هم حواست باشد، یه وقت فکر نکنی چون اطرافیانت لای کتاب را باز نمی کنند همین چس‌مقدار کتابی که می‌خوانی کفایت می‌کند. خیر، هر قدر هم بخوانی کم است. هیچ‌وقت از حجمی که می‌خوانی راضی نباش.

این حرف احمقانه را هم هر کسی زد به ریشش بخند: «کتاب خوندن خوبه، اما عمل هم باید بکنی، یه مقدار هم به زندگی توجه کن»

چنین آدمی انقدر ابله است که مطالعه را از عمل جدا می‌داند. اصولاً کلمات عمل‌اند. مطالعه به طور مستقیم و غیر مستقیم روی کیفیت تمام ابعاد زندگی تو و دیگران تأثیر می‌گذارد.

پس نویسنده شدن با تفننی خواندن محال است، زیاد خواندن است که می‌تواند از تو نویسنده‌ای استخوان‌دار بسازد.

الان حتماً سوال تکراری همه را می‌پرسی، چه بخوانم و چگونه بخوانم؟

من هم جواب همیشگی‌ام را می‌دهم:

هفته‌ای حداقل یک بار توی کتابفروشی‌ها پرسه بزن. با این حرف مسخره که کتاب گران است خودت را گول نزن، کتاب کماکان از پیتزا ارزان‌تر است.

سبدی از کتاب‌های مختلف را برای خواندن داشته باش. داستانی و غیرداستانی بخوان. از خواندن رمان‌های کت و کلفت کلاسیک هم دور نیفت.

نیاز به برنامۀ خاصی هم نیست، از روی هوس مطالعه کن، شاید مدل 21 گرمی من برایت جالب باشد.

هر روز حداقل 50 تا 100 صفحه بخوان.

حین خواندن حتماً قلم و کاغذ کنار دستت داشته باش و تداعی‌هایت را بنویس. این بهترین راه ایده‌یابی است.

برای انتخاب کتاب هم اگر شاخک‌هایت را تیز کنی می‌توانی توی نوشته‌های من و هر نویسنده‌ای که دوست داری کلی کتاب پیدا کنی.

توی این صفحه به تدریج فهرستی از بهترین کتاب‌ها را می‌توانی ببینی:

بهترین کتاب‌ها

خب. حرف زدن بس. حالا وقت خوبی برای بیشتر خواندن است.

 

شرکت در طرح تابستانه مدرسه نویسندگی

52 پاسخ

  1. هیچ پردازنده اطلاعاتی وجود ندارد که بدون دریافت داده های مناسب قادر به انجام بهترین پردازش ها باشد و چیزی بیرون بدهد که همه را شگفت زده کند.واقعا از ذهن خود چه انتظاری داریم؟!

  2. سلام بر استاد عزیزم اقای کلانتری
    من همیشه درگیر حجم مطالعه هستم چون از وقتی نوشتن رو شروع کردم همراه مطالعه در تمام صفحات یادداشت برداری و حاشیه نویسی و تحلیل صحنه میکردم، به این شکل که یک بار فصلی رو میخونم و یک بار دیگه به قصد تحلیل سراغش میرم و بسیاری از این کار ها رو انجام میدم و حس میکنم بعد اتمام کتاب یادگیری زیادی داشتم
    با این شکل مطالعه و با وجود بقیه برنامه هایی که دارم نمیتونم بیشتر از بیست-سی صفحه مطالعه کنم و همین مایه عذاب وجدانه که روند یادگیری رو با این سختگیری ها کند کردم. آیا همین شکل که ادامه میدم خوبه؟ بهتر نیست کتاب ها رو سریعتر مطالعه کنم و برای یادگیری بعدها بهش مراجعه کنم؟

    1. سلام علی عزیزم
      امیدوارم که حالت خوب باشه و مثل همیشه در مسیر درس و مدرسه و نوشتن و نویسندگی خوش بدرخشی.
      تو واقعاً نوجوان درجه یک و فعالی هستی. و من به آیندۀ تو خیلی امیدوارم.
      اینکه سعی می‌کنی کنار درس‌هات مطالعه کنی عالیه. اینا رو با هم که پیش ببری تاثیرشون خیلی بیشتر می‌شه.
      تدریجی و آروم پیش برو.
      روزی ده صفحه کتاب غیردرسی هم بخونی خوبه.
      تو به عنوان یه نویسندۀ‌ خلاق از کتاب‌های درسی هم می‌تونی به اندازۀ کتاب‌های غیردرسی چیز یاد بگیری.
      حتی رابطه با تک تک دانش‌آموزها و معلم‌ها هم می‌تونه بهت کلی ایده بده برای نوشتن.
      من همیشه به دلم می‌خواد برگردم به دوران مدرسه. اصولاً‌ فضای تحصیل با توجه به همۀ مسائلش،‌ نکات مثبت خیلی درخشانی داره،‌که امیدوارم با هوش و سختکوشی ازش بهره ببری.
      راستی این روزا بیشتر چیکار می‌کنی؟

  3. استعداد در نویسندگی اهمیت چندانی نداره ، پشتکار مهمه ،پشتکار سریع تر یا عالی تر نوشتن نیست چون ما میتونیم تو یه دوران طولانی مدت بنویسیم (اما با برنامه)و میتونیم نوشته رو ویرایش کنیم.
    نویسنده های با استعداد زیادی وجود داره ولی همه به اوج نمیرسن و نویسنده های بی استعدادی که با پشتکار در نوشتن کم کم پیشرفت کردن.

  4. سلام مریمم ۱۴ سالمه از خوندن مقاله تون خیلی خوشحال شدم چون یه جورایی بهم امید دادین که انگیزه ام برای نوشتن خوبه
    مامان من از بچگی بهم یاد داد که زیاد کتاب بخونم و من همه چی میخونم علمی و دایره المعارف میخونم رمان های کلاسیک هم وقتایی که گیرم بیان میخونم نوجوان میخونم و انگیزه ام واسه نوشتن از همین کتابا میاد نه هیچ چیز دیگه ای
    تصورات و داستان های بلند زیادی تو سرم پروروندم ولی هیچ کدومشون رو تا حالا ننوشته بودم اما این آخریه به نظرم اون قدری پر و پیمون بود که حالا دارم رمانشو می نویسم که حساب کردم چهار جلد میشه و هرگز ازش ناامید نمی شم اون قدری باز نویسیش می کنم که بالاخره چاپش کنم

    1. خیلی عالیه.
      بهت تبریک می‌گم عزیز.
      کم کم بنویس تا کامل بشه.
      هر روز 5 خط هم بنویسی خوبه. فقط نذار این جریان قطع بشه.

  5. من 19 سال دارم و جدیداً یه سندرمی گرفتم به اسم “سوژۀ رمان در سر پرورانی”. خیلی سخته که من کاملاً از ابتدا تا انتها و تمام جزئیات بیش از ده رمان در ژانر های متفاوت رو در ذهنم دارم اما تو نوشتن محدودیت دارم. اگرم بخوام بنویسم مثل این انجمن های ادبی که مدیرانش فکر می‌کنن دیگه عالی‌ترین نویسنده ها خودشون هستند، بهم می‌گن تو غیراخلاقی می‌نویسی؛ یعنی تمام مراحل طولانی‌ای که شرکت کردم و نسبتاً بی‌نقص نوشتم رو نادیده می‌گیرن و فقط به همون یه مرحلۀ کوتاه که تازه چیز بدی هم ننوشته بودم ایراد می‌گیرن. البته من از کسانی هستم که اولین ایده ها برای نوشتن رو از کتاب‌هایی گرفتم که مطالعه می‌کردم؛همونطور که شما هم اشاره کردید.

    1. سلام عزیز
      بنویسید و ارائه نکنید که درگیر بازخوردها نشید.
      اما بنویسید، چیزی که توی سر ماست چیزی جز خیالبافی نیست، اگر نوشته بشه شانس تبدیل شدن به رمان رو پیدا می‌کنه.

  6. بسیار عالی مثل همیشه چندین بار این متن را خواندم و هر بار چیز تازه ای دریافتم.من فکر می کنم ما در هر بخشی و هر تخصصی در کشورنیاز به یک نفر مانند شاهین کلانتری داریم

    1. درود بر مهدی عزیزم
      خیلی لطف داری.
      برات بهترین‌ها رو آرزو می‌کنم مهدی جان.

  7. استاد سلامی دوباره و درودی بی پایان
    راستش من همیشه مطالب شمارو حین خوندن دست نویس میکنم از دوران مدرسه دریافتم حافظه ام تصویریست و با نوشتن مطالب در ذهنم ماندگارترند و چه زیباست مطالب شما باور کنید جواب تمام سوالاتم را در متن هایتان پیدا میکنم و هر مطلبی رو گاهی بیشتر از دوبار میخوانم
    ممنون از شما

    1. سلام به زینب خانم ماه و نازنین
      شما بی‌نظیرید.
      من هم این عادت شما رو دارم.
      یادداشت‌برداری حین مطالعه لذت خوندن رو چند برابر میکنه.

  8. سلام،روز بخیر.در مورد نوشتن همیشه فکر می کنم باید موضوع خاصی برای نوشتن باشه،به خاطر همین از نوشتن فرار می کنم در حالی که عاشق نوشتن هستم.زیاد کتاب میخونم ولی همچنان از نوشتن واهمه دارم.فکر میکنم نوشته هام رو دیگران مسخره می کنند و قابل قبول نیست.اصلا نمیدونم از کجا و چه جوری شروع کنم.

  9. چقدر متن شما جذاب و دلنشین بود جناب کلانتری،امید و انگیزه ی مرا چندین برابر کرد،سپاسگزارم بخاطر معرفی کتابهای جذاب 💐

  10. گاهی نوشتن روح آدم را آماده سفرمیکند سفری به عمق وجود ݝذایی ایست برای روح آدمی ای کاش همه آنقدرمینوشتند که برای نوشتن چیزی نبود

  11. جناب استاد کلانتری
    واقعا خوب اشاره فرمودید پیش نیاز نویسندگی ،خواندن خیلی زیاد است .
    سوالی که همیشه در ذهنم پرسه می زند و کلی هم با هاش کلنجار رفتم اینه که چرا نویسندگان خارجی داستان هایشان زیبا است ولی ما هم نویسندگان قابل و خوبی داریم ولی نوشته ها و کلا شکل داستان ها آبکی و آب دوغ خیاری در میاد ؟
    به نظر من اون اولا خودشان را آزاد می گذارند تا خلاقیت شان ریشه بزند و کلا ریش و قیچی را به دست خلاقیت می دند . ما ها خیلی محدودیت گذاشتیم ، این جوری بنویس اون جوری ننویس و…
    دوما اون بندگان خدا خیلی می خونند شاید برای نوشتن یک رمان صد صفحه ای صد کتاب داستان کلاسیک را بخوانند .
    خب همیشه کارشان خوب در میاد .
    خارجی ها در داستان هایشان فقط داستان نمی نویسند کلا حرف دلشان روی کاغذ می آورند. هرچی که هست .
    نویسندگانی مثل دیوید سداریس یا نورا افرون یو امثالشان .

  12. آفرین به کارتون
    امیدوارم همیشه موفق باشی و بهترین کتاب های دنیا رو تو بنویسی

  13. آقای کلانتری عزیز مطمئنم که مثل همیشه پرانرژی هستید، خدا قوت. برای این مزاحم شدم که یکی دو تا سوال بپرسم. در متمم برای کاربران آزاد که علاقه‌مند به مطالعه و نوشتن هستن کدوم مطالب یا دوره‌ها مفیدتره؟
    و اینکه آیا باید از کتاب‌های داستان و یادداشت‌ها و مقالات هم نکته‌برداری یا خلاصه‌نویسی کنیم؟
    یا اگر صلاح می‌دونید یک مطلب درباره‌ی روش مطالعه‌ی صحیح بنویسید.

  14. هییییی… منو باش فکر میکردم الان خییلی خییلی کتابخونم و به خودم افتخار میکردم از وقتی نوشتن بلد نبودم هم میدادم مامانم بنویسه برام، ولی امروز چندتا از پستاتونو نگاه کردم ناامید شدم اصلا! آدم احساس میکنه بین اینهمه آدم که هی میگن من خیلی استعداد دارم و اله بله هیچ جایی نداره:/
    مرسی از سایت باحالتون با اینکه با خیلی از مطالبش مخالفم ولی سایت قشنگیه و بین اینهمه سایت بیخود گم شده:/

    1. سلام عزیزم
      بنویس.
      نوشتن بیشتر از استعداد، تدوام میخواد.
      فقط بنویس.
      ممنونم از محبتت.
      برا من هم بیشتر بنویس.

  15. سلام جناب کلانتری
    من از وقتی به دنیا اومدم استعداد نویسندگی داشتم! از همون موقعی که خواندن و نوشتن بلد نبودم به مامانم میگفتم که داستان هام رو برام بنویسه.
    و تا خواندن و نوشتن یاد گرفتم همون موقع داستان نویسی رو شروع کردم. یه مدت رمان کودک می خوندم و از اونها الهام می گرفتم.
    الان دوازده سالمه و به رمان های تخیلی علاقه پیدا کردم. و حدود پنج شیش تا رمان تخیلی هم خودم نوشتم ) البته اونقدر خوب نبودن که چاپ بشن(
    و الان که با مجوز گرفتن و… آشنا شدم و تصمیم به نوشتن یک رمان برای چاپ کردن کردم، هر چی به ذهنم میرسه احساس میکنم مجوز نمیگیره!
    و خب راستش می خواستم ازتون خواهش کنم اگه ممکنه یه مطلبی درمورد مجوز گرفتن بنویسید و همین طور یه مطلبی در مورد تخیلی نوشتن در ایران.
    خوشحال میشم اگه این کار رو بکنید.
    🙂

    1. سلام الینا جان
      تو یه انسان شگفت‌انگیزی
      تو این سن کم، انقدر فعالیت خلاقانه. معجزه‌ست.
      قدر خودت رو بدون.
      نگران مجوز و اینها نباش.
      اصلاً اگه راستش رو بخوای، بهترین کار اینه که یه وبلاگ داشته باشی.
      بنویس و داستان هات رو بذار روی سایتت. مطمئن باش بعد از یه مدت، در یک روند طبیعی، کتاب‌های هم چاپ میشن.
      شاید پست زیر برات مفید باشه:
      اگر می‌خواهید سایت شخصی قدرتمندی داشته باشید حتماً این متن را بخوانید

      راستی برای من بیشتر بنویس.

  16. سلام
    پست خیلی خوبی بود ممنونم

    “چنین آدمی انقدر ابله است که مطالعه را از عمل جدا می‌داند. اصولاً کلمات عمل‌اند. مطالعه به طور مستقیم و غیر مستقیم روی کیفیت تمام ابعاد زندگی تو و دیگران تأثیر می‌گذارد.”
    ممنون میشم اگر یه خورده بیشتر توضیحش بدین
    من با بخش دومش موافقم چون موقعی که میخواستم بیشتر عمل کنم
    مطالعاتم رو کمتر کردم بعد متوجه شدم همونقدر که مطالعه ام رو کم کرده بودم همونقدر هم عملم کم شده
    ولی باز هم نمیدونم این بحث مطالعه و عمل رو چیکارش کنم
    خیلی دوست دارم به اون چیزایی که مطالعه میکنم عمل هم بکنم از طرفی کمتر کردن مطالعاتم کمکم نکرد که هیچ اوضاع رو بدتر کرد …

    خیلی خیلی ممنونم

    1. سلام دوست عزیزم
      ممنونم از لطف شما.
      کامنت شما رو ثبت کردم تا در قالب یک پست مستقل بهش جواب بدم.

      1. خیلی ممنون
        میشه لطفا هر موقع پست رو منتشر کردین بهم از طریق ایمیلم اطلاع بدین ؟
        خیلی ممنون میشم

  17. سلام! من یه آدم کتابخونم! الکی هم حرف نمیزنم چون از 4 تا دیوار اتاقم 3 تاش کتابخونست و همشم تا سقف پره.. پره از کتاباییه ک خوندم و تازه جا کم دارم و چند برج بلند کتابی روی میز مطالعم رو هم تلنبار شده… کتابخونه ی شهرمون هم از دست من آسایش نداره! با حرف شما کاملا موافقم چون ذهن من تو هر رمانی ک میخونم .. چ کلاسیک و چه تخیلی و… یه ایده ی جدید پیدا میکنه… ولی من یه مشکلی دارم… اینجور ایده هام رو هیچوقت استفاده نمیکنم چون هیچوقت قدرت تصمیم گیری راجب ادامه ی داستان و.. ندارم و وقتی با کسی شریکی کار میکنم و مینویسم اون کاملا داستان رو تغییر میده و از اون چیزی که من میخام در میاره… برای همین یک عالمه ایده هایی هست ک دوستان من ازش استفاده میکنن و رمانشون رو مینویسن.! ب نظر شما من چیکار کنم؟ و تازه یه سوال دیگه هم داشتم… وقتی رمان رو نوشتیم .. چیکارش کنیم؟

    1. سلام رفیق
      اولاً خوشحالم که دوست کتابخون و پرکتابی مثل تو اینجاست.
      بهترین پیشنهادی که میتونم بهت بکنم اینه که یه سایت بزنی و وبلاگ نویسی رو جدی دنبال کنی. منتها چون این توصیه رایگان هست ممکنه جدی نگیری. ولی خب اگر دلت خواست بیشتر بدونی لینک زیر رو بخون:
      اگر می‌خواهید سایت شخصی قدرتمندی داشته باشید حتماً این متن را بخوانید

  18. من هنوز در عجبم که چرا کسی باید رایگان این حجم از اطلاعاتو در اختیار بقیه قرار بده ؟! دوروزه که چندساعتی رو اینجا میگذرونم و میخونم و لذت می برم
    خیلی خیلی ممنونم ازتون

    1. سلام شیوا جان
      چقدر خوشحالم که این حرف رو از شما شنیدم.
      تمام سعی من در سال های گذشته این بود که هر چیز ارزشمندی که میدونم رو بدون ذره ای کم فروشی به صورت رایگان در این وبلاگ منتشر کنم.
      بزرگ ترین هدیۀ دنیا برای اینه که این نوشته ها برای شما الهام بخش باشن و در مسیر نوشتن و توسعه فردی کمکتون کنن.
      به امید روزی که شاهد درخشش و موفقیت های بیشتر تو باشم شیوای عزیز

  19. شاید بتونم بگم از فردا یه آدم دیگه ایی میشم توی دنیای خودم و نوشته هام…
    خیلی ممنون💜💛💚💙

    1. چقدر عالی
      منتظرم که هر چه زودتر از موفقیت‌های خودت برام بنویسی.

  20. انقدر فوق العاده بود این پست که بعد از خوندنش خودمو تو ذهنم دیدم که دارم کتابفروشی مورد علاقم رو می بلعم :))

    1. به به، چقدر خوب مهتاب جان. امیدوارم که بزودی واقعاً ببلعیش.

  21. سلام و خسته نباشید به شاهین عزیز و مهربان
    خط به خطِ این نوشته یِ پر از تلنگر داره تو سرم تکرار میشه. مخصوصا این جمله “ولگردی در اینترنت از هیچ کس نویسنده نساخته” این پست رو باید بارها خوند. ممنون که برامون مینویسی

  22. یه چند وقت کتابامو گذاشتم کنار 24 ساعت فقط مینوشتم، روز اول نه، دوم نه، سوم کم آوردم. دیدم هرکاری میکنم هیچی نمیتونم بنویسم رفتم نشستم کتاب خوندن.
    از فرداش یه دستم شد کتاب یه دستم شد مداد.
    اینم فهمیدم که خوندن و نوشتن مکمل همن، امکان نداره فقط بخوای از یکیش استفاده کنی.

  23. اقای کلانتری سلام
    منظورتان از نوشتن تداعی ها هنگام مطالعه چیست؟

  24. باز هم یه پست آتشین برای تند کردن ما.
    راستشو بخواین منم از این افکار شیطانی مصون نبوده ام
    ولی به قدری شما مطالب کاربردی و امید بخش دارید که دیگه
    ناامیدی مجالی برای ظهور پیدا نمی کنه .
    به نظر من یه علت بزرگتر برای این جور ناامیدی ها وجود داره
    و اون هم چیزی نیست جز “مقایسه کردن”.
    آن هم نه مقایسه ای برای الگو گرفتن و پیشرفت بلکه در جهت خود تخریبی.
    “مقایسه” اولین خطایی بود که شیطان مرتکب شد و بهترین
    حربه ای است که برای نا امیدی ما انسان ها به کار می برد.
    البته عجله برای یک شبه نویسنده شدن هم مزید بر علت است.
    در آخر دوست دارم یه جمله نغز از امام علی”ع” بنویسم:
    حاصل کوتاهی، پشیمانی و حاصل دور اندیشی ، سلامت است.
    حکمت 181

  25. مدرسه نویسندگی برای من مصداق بارز شعر مولاناست ، دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
    کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
    هر وقت ازین مردم روزمره پرستِ اسیر در گردونه ی عاداتِ پوچ به ستوه می آیم ، در این آرامکده ی دانش و اندیشه و پرتابگاهِ صعود قدری التیام می یابم . به این امید و انگیزه که هنوز هم افرادی هستند که قلم را مثل چوب جادو می چرخانند تا دنیای خود و اطرافیانشان را سرشار از معجزه کنند. کتاب خواندن ، کتاب نوشیدن ، کتاب نوشتن ، کتاب پوشیدن . در این مدرسه آموختم که نوشتن ، نه کفاف نان و نام امروز و فرداست ، بلکه می تواند تاریخ را پیش پای ناممان به زانو درآورد. آموختم ما آیندگانیم و صد البته که ما آیندگانیم!

  26. من فکر میکنم شبکه های اجتماعی،بخصوص اینستاگرام و تلگرام دو ضربه ی بزرگ به عادت های مطالعه ما وارد کردند.
    اولا مارو مفت خوان کردن‌.مفت خوان یعنی اینکه در کانال ها دنبال این باشی که خلاصه ترین شرح یک کتاب را بخوانی.غافل از اینکه اولا با حکایت دست دو،بلکه دست سه و چهار و ناقص یک کتاب مواجه میشی،و مهمتر اینکه نویسنده یک کتاب مسلما خودش اینقدر باهوش بوده که بتونه کتابش رو در یک پاراگراف بنویسه،پس محتوای اصلی یک کتاب فارغ از این خلاصه های بدردنخوره.
    مواجه با یک کتاب،مثل مواجه با یک مکان جدیده‌.ناشناخته و بدیعه.خلاصه ها فرصت های کشف و هیجان این ناشناخته ها و لذت رسیدن به افق های تازه فکری رو از شما میگیرن.مثل لقمه ای که از یک غذای عالی،بعد از جویده شدن در دهان یک نفر دیگه،به دهان شما گذاشته بشن.پس مطمنا عطر و طعم هم در همان دهان اول نشسته و تمام شده.
    مفت خوانی،مفت نمیارزه.
    دوم این نکته منفی،بازداشتن آدمها از رشد فکریه.در شبکه ها،شما مصرف کننده ی صرف محتوا هستین‌.به شما در ساده ترین شکل و دم دستی ترین حالت،محتوی دلخواه شون رو عرضه میکنن و شما شاید هیچوقت ملتفت غرض و مرض عرضه کننده نشید.فقط خیلی آسون وارد صف مقلدان فکری یک جریان خاص فکری قرار بگیرید.
    یک بخش از مطالعه،جستجو برای مطالعه ست.وقتی برای چیزی که عطش دونستن دربارش دارید بدنبال منابع بگردید و با اصالت مطالعه کنید.و خط فکری خودتون رو مستقلا بسط بدید‌.
    شبکه ها باعث تنبلی ذهن و از بین رفتن شوق بسط آگاهی میشن.
    من فکر میکنم،باید با اصالت مطالعه کرد تا با آگاه ِ با اصالت شد
    ارادتمند
    ابی

  27. این جمله که شما از اسب هم می تونید نویسنده بسازید خیلی باحال بود به خودم امیدوار شدم

    1. 🙂
      البته سمانه جان شما از دوستان مستعد و خوش ذوق هستین.
      ارادت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *