«درست است، این زمانه، و این زیست، و این آدمیزاد، ما را طوری بار میآورند که هرگز نتوانیم فعلهای یکرو و خالصی برای کارهایمان به کار ببریم. به ما، راضی نیستم، و راضی هستم، یاد نمیدهند. به ما، ناراضی نیستم، یاد میدهند که معنی آن راضی نیستم، است. فرار از این زبان بازاری و موذی و پلید با جنگیدن با آن اصلا آسان نیست. ولی اگر تسلیم این زبان باشیم دیگر هیچیم. بنابراین به تو توصیه میکنم جغرافیایی را بخواه و آرزو کن که در آن، بی هیچ سعی و قصد قبلی، با کلمات شسته و تیز، بتوانی راضی بودن و راضی نبودن را بگویی و بنویسی.»
پاراگرافی از رمان شب یک شب دو/ بهمن فرسی
2 پاسخ
بله در فرهنگ ما دو ترس همیشه با ماست
ترس از شکست و ترس از سرزنش دیگران
از ترس اولی گام در راه تحول و توسعه فردی نمی گذاریم
و از ترس دومی هرگز خودمان نیستیم