عکس بالا را نوروز امسال در پاوه گرفتم. دیدن شهر پاوه و طبیعت بکر آن شگفت زده ام کرد. به نظرم جاده کوهستانی پاوه به مراتب از جاده چالوس زیباتر است.
پیکان پشت سرم هم در لحظه مناسبی وارد قاب شده!
این عکس از همان دکمههاست که دوست دارم برایش کت بدوزم.
دیدم همین کت دوختن برای دکمه ایدهی جالبی برای نوشتن است.
اصلا کتی هم که توی این عکس پوشیدهام را به خاطر دکمهی گرد و خوش فرمی که داشت خریدهام!
به بهانه این موضوع یاد بعضی از دکمههایی که برای آنها کت دوختهام افتادم. گاهی این کت ها به تنم گشاد بوده اند و گاهی خیلی اندازه.
مثلاً:
دلم میخواست یکی از کاریکاتورهایم را توی جلد یک مجله چاپ کنم، و این میل باعث شد تا با دوستانم برای چاپ یک مجله تلاش کنیم.
به خاطر اینکه این آهنگ را در جاده ای که دوست دارم گوش بدهم، ماشین خریدم.
یک سطر دیالوگ ساده از ذهنم بیرون نمیرفت، همان شد بهانه نوشتن یک رمان. رمانی که آن را کامل کردم و برای هیمشه گذاشتم توی کشو.
عنوان جذابی به ذهنم رسید و از همکارانم خواستم تا مقاله ی بلندی را درباره آن عنوان بنویسند.
به خاطر زدن یک تابلو به دیوار یک دفتر اجازه کردم
این مطلب نتیجه گیری مشخصی ندارد، همانطور که گفتم فقط دنبال بهانه ای برای نمایش این عکس بودم. عکس خاصی هم نیست، ولی از آن خوشم می آید.
نیمچه نتیجه گیری:
به نظرم بعضی دکمه ها ارزش آن را دارند که برایشان کت بدوزیم. منتهی باید حواسمان باشد، شاید از هر صد چند دکمه تنها یکی ارزش چنین کاری را داشته باشد.
5 پاسخ
من و تو هردو برای دکمه کت می دوزیم:)
کار لذت بخشیه امیر جان