پیشنیاز مطالعه این پست: چرا باید فارسی یادبگیریم؟
قسمتهای قبلی:
بیت زیبایی از سعدی:
میان ما و شما عهد در ازل رفتهست
هزار سال برآید همان نخستینی
بین فیلمهای اینگمار برگمان، فریادها و نجواها و پرسونا و ساراباند را بیش از دیگر آثارش دوست دارم.
یک راه مهم نیل به اهداف یادگیری است.
من عاشق نثر تند و آتشین نویسندههای متجاسرم. یاد جملۀ معروف نورمن میلر افتادم: نویسنده بودن چه فایدهای دارد، اگر جمع زیادی از مردم را نیازارید؟
طبقۀ متوسط رو به اضمحلال در حال کشیدن واپسین نفسهاست!
29 پاسخ
از روز ازل حساب بکن لغایت ابد
قانون گذار بی قانون ما حامیه قانونیم
ولی قصه عوض میشه وقتی خلیه جا نونی …
توضیحاتتون عالی بود ممنونم
نجوایی از ازل در گوشم، خنیای نیل به ابدیت را می سراید؛ مکفی است در این ره متجاسر باشم و از اضمحلال نهراسم.
نیرویی اضمحلال گر از ازل در ذهن نامتجاسرم نجوا می کرد.
سلام شاهین جان
ازل: ازل از آن واژه های شگفت انگیز است. مگر میشود زمان آغازی نداشته باشد؟!
نجوا: صدای نجوا گونه ای به گوشش رسید، درست شنیده بود. پرنده اش بازگشته بود!
نیل: گاهی نیل به خواسته هایمان، تجاسر میخواهد و مقاومت در برابر اضمحلال
متجاسر: انسانهای متجاسر را تحسین میکنم، سخنانی میگویند و مینویسند که آنها را از دیگران متمایز میکند.
اضمحلال: هر نویسنده ی تازه کاری، اگر نخواند، اگر کمتر فکر کند و بنویسد، در خطر اضمحلال است.
راستی شاهین، کارگاه کلمات دو و کارگاه کلمات سه یکسان هستند.
سلام
در هیاهوی خیال می توانست بسیار متجاسرانه نجوا کند که میتواند ، بدون هر گونه اضمحلال وقت و او تنها اینکار را نیل درستی برای ازلی شدن یافته بود.
با سلام و سپاس
عذرخواهی می کنم من تمرین هارو با تاخیر انجام میدم.
1-ازل :دیرینگی، زمان بی آغاز eternity without beginning
ناامیدم مکن از سابقه روز ازل تو په دانی که پس پرده که خوبست و که زشت- حافظ
اغلب ارزش زمان را نمی دانیم ، چه گمان ما این است که از ازل بوده ایم و تا ابد خواهیم ماند، غافل از اینکه فرصت بسیار محدود است…
2-نجوا: زمزمه to whisper
در خلوت خاموش من یاد تو نجوا می کند در ظلمت سرد شبم ، صد شعله برپا می کند- احمد بدیعی
هر روز صبح با خودم نجوا میکنم : زندگی فرصت محدود باهم بودن است….
3-نیل: تحصیل، حصول attainment indigo achievement
4-متجاسر: بی پروا، جسور insurgent defiant
افرادی مانند ادیسون در نیل به اهدافشان متجاسر بودند.
5-اضمحلال: نابودی ، تباهی break up collapse overthrow
با تانی در احوال گذشتگان می توان دریافت یکی از عوامل اضمحلال حکومتها، تشتت نیروهای جامعه بوده است.
برای نیل به اهداف و مقاصدمان مناسب است متجاسر باشیم. شاید گاهی در مسیر پیش رویمان با اضمحلال پاره ای از باورهایمان روبرو شویم. جای نگرانی ندارد یکی از راه های هموار نمودن مسیر و مقابله با مشکلات، می تواند نجوا کردن با خود باشد تا از تشتت افکار بکاهیم و با تمرکزی بیشتر به انتخاب آگاهانه بپردازیم. زیباست تا با استعانت از پروردگار ازلی قهرمان زندگی خود باشیم.
معصومه جان
این همه کلمه عجیب و غریب رو چقدر خوب به هم وصل کردی.
ماشاالله
ازل: اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من
نجوا: اگر روزی نجواهای درونی خودم را مکتوب کنم قطعا قلم و کاغذ دیوانه خواهند شد!!!!
متجاسر: هم خانواده ها: جاسر: بی باک؛ جسور: دلیر؛ تجاسر: گردن کشی؛ مجسور؛ فکر می کنم که من خیلی “متجاسرم ” که کلمه آخر را با توجه به وزن های عربی خودم ساختم و هیچ معنی برایش پیدا نمی کنم!!!!
نیل: برای نیل به اهداف بزرگ معمولا آن ها را به چند هدف کوچکتر و قابل دسترس تر تقسیم می کنم.
اضمحلال: هم خانواده: مضمحل: نابود شده؛ فکر می کردم از حل شدن بیاید. یعنی از فعل حلل،اما نبود، بعد فکر کردم شاید ضحل باشد و باز هم نبود تا عاقبت به ریشه ضمح رسیدم. جالب تر صرف فعل بود. افعللل، یفعللل، افعللال!!! البته برای کشف ریشه و صرف آن خودم هم رو به اضمحلال بودم.
ممنونم..
سلام و خسته نباشید..من یه مدتیه که با وبلاگ شما اشنا شدم..خیلی تبریک میگم به خاطر وبلاگ زیباتون..واقعا از خوندن تمام مطالبش لذت بردم و خیلی هم کمکم کرد..یه سوال داشتم..من خیلی به نویسندگی علاقه دارم..نزدیک به یه ساله که در حال نوشتن اولین رمانم هستم..تقریبا نصف بیشتر رمانم رو نوشتم ..ولی هنوز نتونستم اسمی مرتبط با موضوع رمان رو پیدا کنم..سوالم اینه که چه جوری میتونم یه اسم خوب و خاص انتخاب کنم؟؟ انتخاب اسم خیلی برام مشکله..بازم ممنون
پروا جان
از محبتت ممنوم، لطف داری
برای انتخاب اسم بهتره که دو تا لیست درست کنید.
من فردا به پست مینویسم و میگم توی این دو تا لیست چه چیزهایی رو باید بنویسید.
خیلی بد بود هیچی نداره اینترنت
۱- نجوا: شب هنگام می خزد در آغوشم، «نجوا» می کند درددلش را با من.
۲- نیل: باز صبحی دیگر شده بود و آسمان ردای «نیل گونش» را با سخاوتِ تمام به سر آدمیان کشیده بود.
۳- یک زمانی شعارم این بود و هست: متجاسرانه زندگی کن!
(البته شاید جسورانه زندگی کن، جمله بهتری باشد اما به هر حال خواستم جمله ای بسازم)
واژه پیشنهادی:«خوشدل»
پریسا تو خیلی خوب تمرین میکنی.
آینده نویسندگی تو دلگرم کنندست.
سلام
ممنونم
به چه شماره اي زنگ بزنم؟
پوریا جان لینک تلگرام من توی کانالم هست.
@shahinkalantary
سال نو قرار گذاشتیم رویاهامون رو جدی بگیریم.
دیشب خواب دیدم من، شما و محمدرضا در یه جایی مثل مراسم گردهمایی متممی ها، بر فراز یک سکوی سیمانی نشستیم. شما کتابی رو به من و محمدرضا نشون دادی که خودت تالیف کرده بودی. در کمال ناباوری شما موفق شده بودی، با استفاده از پسوند، پیشوند و ترکیب واژها، به تعداد 11 میلیون و 250 هزار واژه جدید به زبان فارسی اضافه کنی. از همه جالب تر سال انتشار کتاب 1387 بود!
شما کتاب رو باز کردی و گذاشتی جلوی خودت روی زمین. من سمت راست شما بودم و محمدرضا سمت چپ.
من هیجان زده و بی مبالات، کتاب رو ورق می زدم تا بعد از مقدمه و توضیحات شما، برسم به واژه های ابداعی.
یک دفعه محمدرضا یک نگاه سرزنش آمیز به من کرد و گفت: آقای تارم! این چه طرز ورق زدنه!
بگذریم از این که در سکانس های بعدی خواب، محمدرضا سر من داد زد و من رو با جدیت از گروه اخراج کرد!
کلی حال کردم با این خوابت سعید جان.
دوست دارمر توی یکی از پستام ازش استفاده کنم.
سلام شاهین جان
من به تازگی ست که مطالب وبلاگتون رو دنبال می کنم.
خواستم بگم که لینک کلمه ازل رو اصلاح کنید. 😊
علیرضا جان
چقدر خوب که گفتی.
اصلاح کردم.
سلام
عجیب ترین واژه ای که تا به حال در این وب دیدم، کلمه «متجاسر» بود؛ حتی از «تمجمج» هم عجیب تر!
آن متجاسر که از روز ازل پی اضمحلال نسل آدم بود، مخفیانه به باغ بهشت نفوذ کرد و نجوا کنان حوا را مفتون سیب سرخ کرد. خداوند از نافرمانی آدم و حوا چشم پوشی کرد. این چنین شد که آن متجاسر، در نیل به هدف خود ناکام ماند.
برای من هم عجیب بود سعید جان.
جمله خیلی خوبی ساختی.
شاهین جان. اینقدر سریع می نویسی که مرا استرس گرفته است که نتوانم گام به گام با نوشته هایت زندگی کنم ویاد بگیرم و تمرین کنم و بهتر شوم……