حرف نزن مگر آنکه…
از جملۀ بالا خوشم آمد، بیش از تمامی جمله قصارهایی که در روزهای قبل خواندهام…
از جملۀ بالا خوشم آمد، بیش از تمامی جمله قصارهایی که در روزهای قبل خواندهام…
ایدهای به ذهنت میرسد، یا بهتر بگویم جرقهای، گُر میگیری و دلت میخواهد ارشمیدسوار جار بزنی: یافتم! یافتم!
خطری که نویسندهٔ تازهنفس را تهدید میکند فترت ترجمه است. از ترجمههای بد و مغلوط نمیشود فارسی یاد گرفت…
«آیا نویسندگی نان و آب میشود???»
بدون پسوپیش، همین یک جمله را برایم فرستاده، با سه تا علامت سؤال برعکس! من در پاسخ نوشتم…
از اینترنت با این همه وسعت و قدرت برای تکرار نالههای بوی نا گرفتۀ توی تاکسی استفاده نکن…
این پست گزارشی کوتاه یک تجربۀ شخصی است که برای من مفید و آموزنده بوده و تأثیر آن را در عمل دیدهام؛ دلم خواست آن را با شما دوستان عزیزم که دغدغۀ تقویت مهارت نگارشیتان را دارید در میان بگذارم…
هفتاد و نه درصد از دارندگان تلفنهای هوشمند، حداکثر ظرف پانزده دقیقه پس از برخاستن از خواب به سراغ تلفنشان میروند.
شاید وحشتناکتر این است یکسوم آمریکاییها میگویند که اگر قرار باشد بین رابطهی جنسی و تلفن همراه یکی را انتخاب کنند، دومی را انتخاب میکنند…
چيزی كه همسر يك نويسنده هرگز درك نمیكند اين است كه وقتی همسرش از پنجره به بيرون خيره شده است…
نویسندۀ بی کلمه مثل ماهی بدون آب است. من از بازیِ جملهسازی برای افزودن کلمات جدید به دامنۀ واژگانِ فعالم استفاده میکنم. بازی به این شکل است که سعی میکنم با سه کلمۀ جدی و بیربط به هم حداقل ده تا جملۀ متفاوت بسازم. گاهی اوقات ممکن است فقط با کلمات عینی جملهسازی کنم و…
هر از گاهی که لباس متفاوتی میپوشم ایدههای تازهای را برای نوشتن پیدا میکنم…
به سرانجام رساندن پژوهشی نو، نوشتن یک رمان جاسنگین، راهاندازی یک کسبوکار آیندهدار، یادگیری درست یک زبان، ساخت یک فیلم فکرشده و هر کار درستوحسابی دیگری، همه و همه بیش از هر چیز دیگر حوصله میطلبند…
پیش نوشت: سه نکته زیر را همیشه به خودم گوشزد میکنم و به نظرم از دلایل مؤثر برای موفقیت یک وبلاگ هستند، تصمیم گرفتم آنها را با شما دوستان خوبم به اشتراک بگذارم: چرا باید کوتاه بنویسیم؟ آندره مالرو میگوید: ایجاز احترام به خواننده است. بنا نیست چون یک سردبیر بدعنق با قیچی بالای سرمان…
پانزده سالم بود؛ یکی از کاریکاتوریستهای پیشکسوت و شناختهشده گفت اگر اینجوری ادامه بدهی از پا درمیایی…
تکۀ زیر از گفتههای کلیدی و مهم احمد شاملو است که برای من بسیار آموزنده و ارزشمند بود و تصمیم گرفتم تا آن را با شما به اشتراک بگذارم…
در این پست درباره هر یک از ده گام توسعۀ فردی یکی دو خط نوشته شده تا مروری کوتاه بر تمامی گامهای منتشرشده داشته باشیم.
نوشتن کلمات بیرمق و جملههای ناقص و سعی در بامزه کردن آن به ضرب ایموجی و استیکر مثل این است که بخواهی آفتابه را با سس گوجهفرنگی به غذای خوشمزهای تبدیل کنی…
نمیشود شیفتۀ کلمهها باشی و نویسندۀ رود راوی را دوست نداشته باشی. به گمانم بهترین نویسندۀ حال حاضر ایران ابوتراب خسروی است. همیشه کنار تختم یکی از کتابهای او را دارم. اگر کسی واقعاً عزم یادگرفتن فارسی درست و افزایش دامنۀ واژگانش را دارد نباید مطالعۀ آثار ابوتراب را از دست بدهد. نویسندۀ جوان اگر…
واپسین گام به گمانم یکی از مهمترین قدمهایی است که می تواند برای همیشه زندگی ما را دگرگون کند…
در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره در انزوا روح را آهسته میخورد و میتراشد…
مدیر شرکتی در سانفرانسیسکو از متقاضیان کار برای سمت ریاست میپرسد: «اگر میتوانستید به یک حیوان تبدیل شوید کدامیک را ترجیح میدادید؟»