خلاصه موضوع در یک جمله:
من هر روز 25 دقیقه(+) با خودم حرف میزنم و صدایم را ضبط میکنم.
مشروح ماجرا:
از آنجایی که تنها صداست که میماند، تصمیم گرفتهام صدای خودم را ضبط و ثبت کنم.
حرف زدن با خودم و ضبط صدایم آن قدر برایم جذاب بود که دوست داشتم هر چه سریعتر آن را با شما در میان بگذارم. منتها صبر کردم چند روزی بگذرد و این عادت در چک لیست عادتهای روزانهام تثبیت بشود و بعد گزارشی از آن را منتشر کنم.
قبلا گفته شده 21 روز طول می کشد تا عادت و رفتاری تازه در فرد شکل بگیرد، ولی الان گروهی از محققان بر این عقیدهاند که اگر رفتاری 5 روز تکرار شود در شخصیت فرد جای میگیرد.
ضبط کردن صدای خودمان مثل اجرای برنامه زنده در یک شبکهی رادیویی است؛ منتها تنها شنونده این رادیو فقط خود ما هستیم.
این کار می تواند مثل یک دوست خوب و یک روانکاو عالی حال ما را خوب کند، به ما در تصمیم گیری کمک کند و بهرهوریمان را افزایش دهد. همچنین با این کار میتوانیم مهارت سخنرانی خود را به شکل قابل ملاحضهای تقویت کنیم.
حرف زدن و نوشتن دو موضوع متفاوتند که هر کدام مزایای خاص خود را دارند، من این روش را هرگز جایگزین برون ریزی ذهنی روی کاغذ نمیکنم. ولی ضبط صدایم دنیای تازهای را در برابرم گشوده است.
من اسم پوشهای که صدایم را در آن ذخیره میکنم گذاشتهام: روزگفتهها
تصور کنید، سالها بعد میتوانیم در کنار خواندن روزنوشتههایمان، روزگفتههایمان را بشنویم. فکر میکنم تجربهی غریب و شگفتی باشد.
حالا که گوشیهای هوشمند ضبط صدا را راحت تر کردهاند میتوانیم هر روز فرصتی را برای ضبط صدای خودمان کنار بگذاریم. البته من صدایم را با نرم افزاری که روی لپتاپ نصب کردهام ضبط میکنم.
درباره اهمیت حرف زدن با خود و ضبط صدا، بهترین متنی که خواندهام در کتاب روانشناسی تنبلی نوشتهی ادوین سی. بلس بوده، در زیر بخشهایی از این کتاب را برایتان نقل میکنم:
–سید کسر که سالها در برنامه های تلویزیونی مردم را سرگرم میکرد در سال 1979، به شدت افول کرد. مصرف الکل و مواد مخدر میرفت تا زندگی او را تباه کند. احساس گناه بر ابعاد وجودیاش سایه انداخته بود. میدانست که حرفه و در واقع کل زندگیاش بستگی به این دارد که از دام اعتیاد خلاص شود. اما او هم مانند بسیاری از معتادها نمیدانست که برای نجات خود باید از همین امروز شروع کند.
استفاده روزانه از نوار ضبط صوت به او کمک کرد تا از این به تاخیر انداختن نجات یابد. در ماههایی که در پاریس سرگرم تهیه فیلم بود، همه روزه فرصت قابل ملاحظهای را با ضبط صوت صحبت میکرد. از افکارش میگفت و درباره آثار مخرب اعتیاد حرف میزد و تضادهای درونیاش را به بحث می گذاشت. صبح و دوباره بعد از ظهر، پس از مراجعت به منزل با نوار صحبت میکرد و گاه قبل از خوابیدن هم برای سومین بار در روز سراغ نوار میرفت.
موثر واقع شد، حالش بهبود یافت و همانطور که او در کتاب«کجا بودهام؟» خاطر نشان میسازد، هنوز هم همه روزه از ضبط صوت و نوار کاست استفاده میکند.
-صحبت با خود تاثیر قدرتمندی دارد اما اگر این صحبتها را ضبط کنیم، اثر بخشی آن دوچندان میشود.
-میتوانید هرگاه خود را در شرایط روحی خوبی احساس کردید، مطالبتان را ضبط کنید و بعد، در مواقعی که اغوای تنبلی بر شما حاکم میشود یا وقتی روحیه مناسبی نداشتید، نوار را در ضبط صوت قرار دهید و به صدای خود گوش کنید.
-نکته جالب دیگر در مورد استفاده از نوار ضبط صوت این است که روحیه نوار هرگز خراب نمیشود. بدون توجه به روحیه بد شما و هر اندازه که خسته و کسل باشد، با فشار دادن یک دکمه میتوانید به صحبت های جالب خود گوش دهید و توصیهها را به کار بندید. در واقع نکات ضبط شده روی نوار کاست خاصۀ خود شماست که تنها برای شما تدارک شده است و میتوانید به میل خود از آن استفاده کنید.
-برای ضبط صدای خودتان نه خلاصه نویسی کنید، نه یادداشتبرداری و نه از قبل دربارهاش فکر کنید. کسی جز شما به این نوار گوش نخواهد کرد، تنها کاری که باید بکنید این است که در جای خلوتی بنشینید، اگر مایلید چشمانتان را ببندید و شروع کنید با خودتان حرف بزنید، هر چه میخواهید و مایل هستید بگویید، هر چه دارید بیرون بریزید.
بپرسید چگونه میتوانم رفتارم را تغییر دهم؟
10 پاسخ
سلام جناب کلانتری
بسیار عاااالی بود ممنونم یه ایده ی ناب و کاملا هیجان انگیز مرسی از شما
سپاس از توجه شما خانم بهرهمند گرامی
سال ۹۴ در راه برگشت از جشنواره عکاسی موبایلی که حتی در آن شرکت هم نکرده بودم و صرفا برای آشنا شدن با جو آنجا رفته بودم، در راه بازگشت زیر یک درخت چنار نشستم و از خودم فیلم گرفتم. به خودم قول دادم عکاسی را هیچ گاه فراموش نکنم.
از تاثیر روان درمانی آن که نوشتی یاد این خاطره افتادم.
به نظر من اتفاقات خیلی کوچک وساده ای در زندگی ما هستند که اگر به آن ها توجه کنیم می توانیم لذت و بهره بیشتری ببریم.
روزگفتهها به نظرم ایده جالبی هست.
یادم میاد یه بار در متمم توی یکی از تمرینهای درس تسلط کلامی خواسته بود که طی مدت زمان مشخصی، درباره یه موضوعی حرف بزنیم و تعداد کلماتی که میگیم رو بشماریم:
https://goo.gl/J5isxM
البته من این تمرین رو یه بار بیشتر انجام ندادم ولی الان به نظرم این ایده روزگفتهها خیلی جالبه. یه جور ثبت لحظات و افکار هست که بعدها با مرورشون فضای کلی ذهنمون رو میتونیم به خاطر بیاریم.
شاهین یاد یه خاطره جالب و تلخ افتادم!
این مطلبی که گفتی تمرین جالبیه، من حدودا سالهای دوم دانشگاه به جای دفترچه خاطرات هر روز صدا ضبط میکردم و به روز و به ماه تو یه پوشه ذخیره ش میکردم. تقریبا از هرچی فکر کنی هم اون تو حرف میزدم ینی تعارفی نداشتم، انگار خودم بودم و خودم(خب همینطوری هم بود!). اینو داشته باش، از طرفی تو دانشگاه و بین دوستام من یه جورایی بانک موزیک بودم، از هرچیز که فکرش رو بکنی (عمری صرف کرده بودم در این راه😉)
خلاصه، یه روز یکی از دختر خانوم های کانون موسیقی دانشگاه که تازه واسش موزیک ریخته بودم (یادمه کلی موزیک فولک بود) یواش منو کشید کنار و گفت : آقای صفرپور اون پوشه هه لابه لای پوشه ها اشتباه اومده واسه من، مراقب باش واسه کس دیگه نفرستی ش!
یعنی دوزاریم که افتاد، فشارم افتاده بود! تصور اینکه شخصی ترین فایلها و به قول تو روزگفته هام دست یکی دیگه بود دنیا رو جلو چشمم تار میکرد! بنده خدا گفت پاک کردم ولی من تا چند روز اصلا حال خوبی نداشتم!
اینا رو گفتم، اینم بگم شاهین.” تاثیر اتفاقات موندگار نیست “. اون روزا فک میکردم فاجعه س، ولی الان برام بیشتر یه خاطره با مزه س که گاهی واسه کسی تعریف میکنم. تقریبا دارم به این نتیجه میرسم که این قانون استثناء نداره.
طولانی شد، ببخش😉
سلام پوریا جان
یعنی محو خاطره ای که نوشتی شدم.
کلی خندیدم. عالی بود.
به نام او
نمی دونم از کجا شروع کنم ولی می خوام بگم مدت هاست که وبلاگتونو می خونم و واقعا جز وبلاگ هایی هست که هر روز مطالب رو دوباره و دوباره می خونم و مرور می کنم و کلی انرژی خووووب می گیرم … من حس می کنم نوشتن سرنوشت شماست … همونطور که در مورد خودم این نظرو دارم … واقعا خیلی خوشحالم که با وبتون اشنا شدم …شخصیت خیلی خلاقی دارین و کتاب هایی که تو زمینه نویسندگی و تمرین معرفی کردین فوق العاده هستن … در مورد این پست هم واقعا “ضبط صدا، تجربه ی غریب شگفت انگیزیه” … من از مدت ها تو فکرش بودم، صداهای زیادی از اشخاص مختلف دارم و به تازگی صدامو ضبط کردم برای دکلمه ی اشعار فروغ و سهراب … اما لان که این پست رو خوندم دیدم تجربه ی خیلی جالب تری میشه اگه حرف های عادی خودمو ضبط کنم و یه ارشیو درست کنم … واقعا تنها صداست که می ماند … 🙂
سلام فرناز عطائی عزیز
نوشتن، بیرون جهیدن از صف مردگان است.
از این جمله خیلی خوشم اومد.
دکلمه ی شما رو هم شنیدم، لحن و بیان شنیدنی و جذابی دارید.
از لطفی که به من دارید بی نهایت سپاسگزارم.
موافقم: نوشتن سرنوشت ماست.