دیو و دلبر و تمرین نویسندگی

پیش‌نوشت:

هر اتفاقی می‌تواند فرصتی برای تمرین نوشتن باشد. یکی از این کارها نوشتن خلاصۀ فیلم‌هایی است که می‌بینیم. با این کار هم‌زمان چند درس مهم می‌آموزیم.

-ساختار و پلات فیلم‌ها را با دقت بیشتری بررسی می‌کنیم.

-با تمرین خلاصه‌نویسی مهارت ایجاز و قصه‌گویی را در خودمان تقویت می‌کنیم.

-داستان فیلم را بهتر به خاطر می‌سپاریم.

ضمناً لزومی ندارد که فقط خلاصۀ فیلم‌های موردعلاقه‌مان را بنویسیم. گاهی با نوشتن خلاصۀ یک فیلم بد می‌شود درس‌های بیشتری گرفت. اینکه چرا یک داستان خراب‌شده و عیب کار از کجاست.

در زیر خلاصه‌ای از فیلم جدید دیو و دلبر را نوشته‌ام، یک فیلم سرگرم‌کننده از کمپانی دیزنی. که می‌تواند برای بچه‌ها دنیای شگفت‌انگیزی را بسازد.

نمایش فیلم در آپارات

اصل مطلب:

خلاصه فیلم دیو و دلبر 2017

روزی روزگاری شاهزادۀ جوان و خوش‌سیمایی در قصر مجللی زندگی می‌کرد.

در شبی طوفانی پیرزنی سرزده وارد قصر شاهزاده شد؛ پیرزن گل‌سرخی را پیشکش پادشاه کرد؛ اما شاهزاده او را از خود راند.

زن که به سنگدل بودن شاهزاده پی برده بود، او را طلسم کرد و شاهزاده به دیوی کریه تبدیل شد. زن طلسم قدرتمندی روی قصر گذاشت و همه افراد حاضر در قصر به اشیایی زنده تبدیل شدند.

حالا شاهزاده قبل از اینکه واپسین گلبرگ کل سرخ پیشکش‌شدۀ جادوگر بریزد، باید عاشق می‌شد تا طلسم شکسته شود، وگرنه تا ابد به دیو بودن محکوم می‌شد.

پس از سال‌های طولانی که دیو امیدش را از بدست‌آوردن دل کسی ازدست‌داده بود گذر دختر جوان و زیبایی به نام بل به قصر افتاد.

بل دختر ماجراجو و کتاب‌خوانی بود که همراه با پدرش در دهکده‌ای کوچکی زندگی‌ می‌کرد.

ازنظر اهالی روستا او دختری عجیب‌وغریب به نظر می‌رسید، به بچه‌ها خواندن و نوشتن می‌داد و به سینۀ خواستگار سمجش «گستان» دست رد زده بود.

یک‌شب که پدر بل در جنگل بود در دام گرگ‌های وحشی جنگل افتاد، درراه فرار وارد قصر دیو شد.

دیو او را زندانی کرد؛ اسب مرد که به دهکده بازگشته بود، دختر را تا قصر طلسم شده برد، این‌بار پدر موفق به گریختن از قصر شد و دختر در چنگ دیو گرفتار شد.

پدر دختر سعی کرد مردم دهکده را متقاعد کند که بل در چنگ دیو گرفتارشده، اما مردم او را به سخره گرفتند. تا اینکه گستان قبول کرد مرد را همراهی کند. در نیمۀ راه وقتی‌که مرد در یافتن مسیر موفق نشد، گستان او را به درختی بست و به دهکده بازگشت.

تا اینکه دختر از قصر فرار کرد، درراه گیر گرگ‌ها افتاد؛ دیو سررسید و جان دختر را نجات داد، اما زخمی شد. دختر که دلش نمی‌آمد دیو را تنها در جنگل رها کند او را تا قصر همراهی کرد و ضمن تیمار کردن دیو، به‌تدریج محبتی بین آن دو شکل گرفت.

پدر دختر به دهکده بازگشت؛ اما گستان او را دیوانه نامید و در قفسی زندانی‌ کرد تا راهی دیوانه‌خانه شود.

تا اینکه دختر در آینه جادویی دیو دید که پدرش درخطر است و همراه آینه، به‌سرعت خودش را به دهکده رساند.

او تصویر دیو را توی آینه به اهالی روستا نشان داد اما گستان دختر را هم توی قفس انداخت و اهالی روستا را بسیج کرد تا برای کشتن دیو خطرناک به قصر حمله کنند.

درنهایت گستان با شلیک چند گلوله دیو را از پای درآورد و خودش هم از بلندی افتاد و مرد.

واپسین گلبرگ هم افتاد و اشیای قصر جانشان را از دست دادند.

بل بر سر جنازۀ نیمه‌جان دیو، به او ابزار عشق کرد. با ابراز علاقۀ او گلبرگ‌های ریخته شده دوباره جان گرفتند، طلسم شکست و زیبایی و شکوه دوباره به قصر بازگشت. شاهزاده و بل به‌خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردند.

چگونه نویسنده شویم؟ | دریافت کتاب قدرت نوشتن | کانال مدرسه آنلاین نویسندگی در تلگرام

13 پاسخ

  1. خوب بود
    فقط خیلی خلاصه بود …. یکم به جزئیات بیشتر توجه میکردید بهتر بود …. ولی به هرحال خوب بود …ممنون

  2. خلاصه کردنش خیلی خوبه ولی داستان فیلم رو لو نمیده؟ دیو و دلبر رو اکثر افراد داستانش رو میدونن اما دیگر فیلم ها اینجوری اسپویل می شن که
    بنظرم از اون تمرین هاییه که باید توی دفترچه یادداشت خودمون انجامش بدیم .
    از امروز شروع می کنم . کلی فیلم توی ذهنمه که دوست داشتم دربارشون حرف بزنم و خلاصشون رو بگم اما بخاطر اسپویل شدن نتونستم به کسی بگم.

  3. سلام
    من زیاد اهل دیدنِ فیلم نیستم مگر اینکه از طرف آدم های کار درست(مثل تو) پیشنهاد بشه.
    اما خلاصه كردن فيلم رو دوست دارم وقتی که برداشت و هرچه که دیدی رو می نویسی دقت و تمرکز بالاتر میره.
    من امروز یه تمرین انجام دادم به این صورت که یک روز خودم رو بدون توجه به تاریخِ مشخص از ساعت شش صبح تا دوازده شب نوشتم.

  4. من هیچوقت انیمیشن رو دوست نداشتم، نه موسیقیش چنگی به دلم میزد و نه تصویر سازیهاش و شخصیت هاش… اما فیلم بسیار دلنشین تر بود، با اینکه تقریبا بازسازی بود و اضافات زیادی نداشت، اما همون اضافات اندک هم بسیار فیلم رو تقویت کرده بودن. مخصوصا از میانه ی فیلم که کمتر به انیمیشن وفادار بود بیشتر پسندیدمش، گرچه هم فیلم و هم انیمیشن بکگراندی به نمایش گذاشتن با تفاوت زیاد از نسخه ی کتاب Villeneuve، که شاهزاده توسط پری خبیثی که ملکه قبل از مرگش پسرش رو بهش سپرده و سعی در گول زدنش داره به بیست تبدیل میشه و بل هم در حقیقت یه شاهزاده س.

    جدای از داستان، کاراکترسازی و انیمیشن فیلم _مخصوصا نقش lumiere و cogsworth_ عالی بود با صداگذاری دو بازیگر معرکه این دو نقش ، و حضور یکی از بازیگرهای تئاتر محبوب من، خانم audra mcdonald که نقش کوتاهی داشت حسابی ذوق زدم کرد. گرچه ساندترکای فیلم هم آنچنان قوی نبود، اما از انیمیشن اصلی خییلی بهتر بود.
    اوایل که فیلم تازه اکران شده بود، گزارش یکی از منتقدان رو خوندم که گفته بود” درک نمی کنم چه نیازی به ساخته شدن این فیلم بوده…” که البته من هم به دلیل شباهت زیاد فیلم و انیمیشن 1991 به این قضیه فکر کردم، اما حس خوب و سرزنده ای که از فیلم گرفتم، با حس خفقانی که انیمیشن منتقل میکنه قابل مقایسه نیست.

    البته این پست خیلی در مورد “فیلم” نبود اما سر درد دلم باز شد :))

    1. faella جان
      چقدر خوب نوشتی.
      بسی لذت بردیم از دقت نظر شما و اطلاعات خوبتون.

  5. سلام
    تمرین خیلی خوبی بود شاهین عزیز
    یه تمرینی که هر روز انجام میدم اینکه یه عکس رو فرقی نمیکنه چه عکسی باشه “مثلا هنری و عاشقانه و …”میزارم جلوی خودم. بعد اون عکس رو توصیف میکنم..و هم حسم رو نسبت به اون عکس رو مینویسم… و هم یه براش یه داستان کوتاه مینویسم. نمیدونم خوبه یا نه.. ولی خودم خیلی این تمرین رو دوست دارم.

    1. سلام سهیلای عزیز
      چقدر خوب
      من تو انجام این تمرین سهل انگاری میکردم، ولی به توصیه شما از امروز میرم سراغش.
      مرسی، عالی بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *