«دربارۀ چه موضوعی بنویسم که پول توش باشه؟»
«واسه فلان موضوع کسی پول خرج نمیکنه»
«فکر نکنم این موضوع تو ایران جواب بده.»
جملات بالا و حرفهایی شبیه به آن دغدغۀ بسیاری از کسانی است که قصد تولید محتوا و کسب درآمد از اینترنت دارند.
در انتخاب میان «چیزی که برای همه جواب میدهد» و «چیزی که برای من جواب میدهد» اغلب افراد اولی را برمیگزینند.
یعنی بهجای انتخاب موضوع منحصربهفردی که از زیست تو و عمیقترین درونیاتت سرچشمه گرفته، بروی سراغ موضوعات دستمالیشدهای که بازارشان تضمینشده به نظر میرسد.
تولید محتوا با سلیقه و خواست مشتری و افتادن دنبال جریانهای روز، ممکن است به نانوآب برسد، اما به لذت و رضایت خاطر، احتمالاً نه.
پابلو پیکاسو زمانی گفته بود:
نقاش کسی است که آنچه را میفروشد، نقاشی میکند، درحالیکه هنرمند کسی است که آنچه را نقاشی میکند. میفروشد.
انتخاب با ماست: میخواهیم نقاش محتوا باشیم یا هنرمند این عرصه؟
گمان میکنم با یک برنامۀ محتوایی حسابشده و بلندمدت، از هر موضوعی میتوان به درآمد رسید.
مهم این است که بازار کاری که دوست داری در ذهن تو داغ باشد.
پیشنهاد: کارگاه تولید محتوا
29 پاسخ
درود
این دقیقا همینی ست که من الان درگیرشم … کلی ایده و نوآوری دارم توی تولید محتوایی که میتونه تازگی داشته باشه و از طرفی هی با خودم میگم اون یکی موضوع مبتلابه تره و …
به ملالی دچار گشته ام بس نافرم : ))
جملهی پیکاسو رو خیلی دوست داشتم و ساعتها به این جمله فکر کردم.
ممنون از بیان این همه نکات مهم و الهام بخش🌸🌸🌸
درودتان
چه خوب که شاهین عزیز هست و وبلاگش که گلستان معناست به روی اهل دل باز است تا صبحگاهان به تفرج در این گستره ی خردوری بپردازند. عطر اندیشه، داماد مشامشان را به رقص آورد و صدای دلنشین پرسش، ذهنشان را به چالش بکشد.
در این چند سطر، نخواستم واژه ها را نقاشی کنم بلکه قلم به دست دل سپردم تا در حد بضاعت خویش، هنرمندانه این بوستان دل انگیز را توصیف کند .
بنگارد و این ترانه زمزمه کند : “هر آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند .”
بهترین استاد دنیا رو دارم و خودم یه دانشآموز خیلی خیلی بد تشریف دارم. استاد در تمام مدتی که شما رو شناختم، یه روز نبوده که از درسهایی که بهم یاد دادین غافل بشم. اما موضوع اینه که من دانشآموز خوبی نیستم و همش میون سؤالات ذهنم گیر میافتم. الان هم حس می کنم دارم خفه میشم. برای همین اومدم اینجا تا با شما در میون بذارمش، چون حس میکنم فقط شما میتونین این درس رو هم بهم یاد بدین. من توی یه طوفان فکری وروانی نسبتاً طولانی گیر افتاده بودم و کلی روز رو آگاهانه و ناآگاهانه از دست دادم. دیدم هم این بود که: «خب پگاه، تو هیچ ایدهای در مورد تولید محصول نداری. در نتیجه نمیتونی به پول برسی. پس بخواب و رسیدن به هدف قشنگتم توی خواب ببین.» و این تفکرات کذایی باعث شد که حالم بدتر و بدتر بشه و حس ناامیدی روی تمام عرصههای زندگیم سایه بندازه. الآن نمیخوام روده درازی کنم و سر شما رو درد بیارم فقط اینکه میخوام بابت شاگرد خوبی نبودن پوزش بخوام و بگم که من واقعاً به جبران کردن تمام زحماتی که برای یادگیری ما کشیدین، امیدوارم. و حالا من یه سؤال دارم که اگه جوابش رو پیدا نکنم تمام میشم؛ استاد، من خیلی فکر کردم راجبش، و خیلی هم نوشتم. موضوعاتی که من دوست دارم در موردشون بنویسم هیچ ربطی به کارای هنریای که انجام میدم نداره. حتی ربطی به رشتهی تحصیلیم هم نداره. به نظرتون این آسیب نمیزنه؟ من دغدغههایی دارم که نوشتن از اونها من رو وارد دنیاهای جذاب خودشناسی، روانشناسی، جامعه شناسی، مردم شناسی و انسان شناسی میکنه.(یعنی دغدغههام بین این محورها تاب میخوره و واقعاً بیرون از اینها نیست.)
اما اصلاً اعتماد به نفسش رو ندارم که در این موارد بنویسم و چیزایی که میخوام رو به زبون بیارم. بازار دغدغههام توی ذهنم خیلی داغه، اما خودم رو باور ندارم. باور کنین که همین حالا هم که دارم مینویسم براتون، خودم جواب خودم رو میدم و درمون این درد کوفتی رو پیدا میکنم. ولی با این حال دوست دارم شما بهم بگین که آیا واقعاً این درسته؟ من اجازه دارم در مورد دغدغههام حرف بزنم؟ هر چیزی که باشن؟ حتی اگه خیلی توش داغون باشم؟(خیلی خیلی داغون)
پگاه عزیز
عجله نکن. همین.
جواب سوالاتو با تداوم میگیری. فقط تداوم.
🌸
سلام خانم جهانگیرنژاد
من قصد فضولی ندارم، فقط خواستم بگم که دردتون درد بسیار مشترکیه. عدۀ بسیاری بهاین نقطه میرسن، مثل خود من.
اما خبر خوب اینه که این نقطه یک نقطۀ عطفه. این یکی از همون دوراهیهاییه که مثل صافی افراد جدی و غیرجدی از هم جدا میکنه.
امیدوارم شما جزو افراد جدی باشید.
خیلی درگیر این موضوع بودم ممنون از پست خوبتون
چه نکته ی خوب و ارزشمندی رو گوشزد کردید. همیشه اول از همه لذت خودمون توی کار مهمه تا بتونیم بهترین چیز ها رو تولید کنیم. اینکه به زور بخوایم چیزی رو بنویسیم که بهش علاقه نداریم قطعا متن خوبی از آب در نمیاد.
اینو قبول دارم که باید اجازه داد تا زمان بگذره و بذری که کاشتیم جوونه بزنه و رشد کنه. همیشه به خودم میگم تولیدمحتوا مثل باغبونیه! صبر و حوصله و رسیدگی مداوم میخواد.
اما با اطرافیان چه میشه کرد؟
اونا انتظار دارن که حالا یه نتیجهای ببینن. یه جیزی که دلشون گرم شه! ولی آیا این من نیستم که باید دلم گرم کارم باشه؟!
دیشب خواهرم اصرار داشت در حل تکلیفی که هیچ ازش سر در نمیاوردم کمکش کنم. بهش گفتم که واقعا هیچ ایدهای براش ندارم و درضمن باید برم پست جدید سایتم رو بذارم. برگشت گفت این درسه فردا باید تحویل بدم پس مهمه. ولی مگه سایت تو مهمه؟
بیشتر از یکسال شد که وبلاگنویسی رو شروع کردم. تازه دارم به یه ذهنیتی میرسم و مسیر کمکم داره برام مشخص میشه. اما مشکله که با دلسردیهای مدوام ادامه بدی. هرچند که اینم دلیل ادامه ندادن نمیشه! پس ما همچنان ادامه میدهیم:))
زنده باد، فقط جمله قصار آخر این مقاله روزمونو ساخت.
سلام استاد من متوجه شدم که اگه به خاطر دیگران بخواهیم کاری کنیم در نهایت جز غم چیزی عایدمون نمیشه و باید حتما چیزی که می نویسیم از درونمون سرچشمه گرفته باشه و به دنبال اثبات خودمون نباشیم. قطعا پیکاسو هم که جز پرکارترین هنرمندا بوده برای اثبات خودش نبوده که کار می کرده . اون دائم و در هر شرایطی برای دل خودش کار می کرده و در نهایت به یک هنرمند ماندگار تبدیل شده .
به به عجب نکتهی ارزشمندی
ضمن اینکه لذت بردن از کاری که به اون مشغول هستیم در رشد و موفقیت ما در اون کار هم تاثیر زیادی داره.
استاد گرامی هر صبح به ذوق خوندن یادداشت جدید شما میام سراغ اینترنت.
نورتان همیشه روشن باد
سلام استاد، ممنون از مطلب بسیار کارامدتون. من که اصلا نمی تونم فکر کنم به چیزی که بهش علاقه ندارم بخوام درموردش بخونم و بنویسم و تولید محتوا کنم. بشدت دنبال رسیدن به جوابها و چالش های ذهنیم هستم و البته اگر که بتونن اینها درامدزایی هم کنند کهدعالی میشه. منتظر وبینار خانم عبدی و شروع دوره ی تولید محتوای شما هستم که کارم رو با علم و تخصص پیش ببرم..💐💐
سلام و درود چقدر یاداشهای شما دلگرم کننده و انگیزه بخش سپاس از شما
من چندروزی هست که تمرینهای افزایش لغت شما رو دنبال میکنم و حتی باشماهم به اشتراک میزارم ولی متاسفانه فرداش میبینم یاداشتی از من نیست خیلی دوست داشتم دلیلشو بدونم
ممنون و سپاس مجدد از شما استاد بزرگوار
درود مرضیه خانم عزیز
چه خوب که این تمرین رو انجام میدید.
کامنتهای شما میرسه. ولی من هنوز چند صد کامنت مطالب قبلی رو تایید نکردم.
سلام استاد.
مطلب مفیدی بود.
به خصوص که من هم بلاخره یک وبلاگ ایجاد کردم(البته بدون هیچ هدف واضح و مشخصی و در واقع صحبت های شما پیرامون تولید محتوا و پیگیری پست های سایتتون باعث شد ترغیب بشم به این کار)
و این تاپیک واقعا به دردم خورد.
به این نتیجه رسیدم که باید زمان زیادی رو صرف نوشتن برای دل خودم کنم تا بعدها شاید متوجه بشم از چی بنویسم بهتره. فقط باید سعی کنم به این موضوع پایبند باشم که نوشته هام حداقل درصدی “مفید بودن” رو داشته باشند.
پاینده باشید
زنده باد مریم عزیز
چه کار خوبی کردی.
اگه به طور مداوم ادامه بدی متوجه میشی که این یکی از بهترین تصمیم های زندگیت بوده.
بهت تبریک میگم. اگه مطلبی نوشتی که دوست داشتی من بخونم لینکش رو حتماً برام کامنت بذار.
عالی بود
شهود خیلی ناملموس هست اگر باور نداشته باشیم هرگز درزمینه ای که علاقه داریم به شهودش برسیم وهنرمند بشیم تکلیف چیست؟
بخون. تا میتونیم روی مهارت و یادگیری وقت بذاری. بعداً به باور و شهود و … هم میرسی.
فوق العاده بود و الهام بخش. نقاش یا هنرمند.
مهم این است که بازار کاری که دوست داری در ذهن تو داغ باشد.
زنده باشی مهران هنرمند و عزیز.
سلام شاهین عزیز.
من دوست دارم اگر محتوایی را تولید میکنم دغدغه ی جمعیت زیادی شود اما ایا نوشتن این مطالب ک مد نظر من هستند با وجود صبر و طاقت زیاد من اگر مورد هیچ توجهی قرار نگیرد هم نوشتنش مفید است؟ و ایا ممکن است هیچ وقت موفقیتی در سبک قلم یا محتوا کسب نکنیم که باعث نا امیدی و توقف شود ؟
بعد از اینکه حداقل سه سال تمام، هر روز، منظم، و مثل یک کارمند خوب برای تولید محتوای خودتون وقت گذاشتید، بعداً میتونید به این دغدغه ها فکر کنید.
سلام. شاهین گرامی
شاهین جان به نظر میآید که ۴ حالت وجود دارد؛
۱- برای دل نوشتن و موفق بودن در بازار.
۲- برای دل نوشتن بدون موفقیت در بازار.
۳- برای بازار نوشتن و موفق بودن در بازار.
۴- برای بازار نوشتن و موفق نبودن در بازار.
به نظر میآید عقلانی است که فقط برای دل خود نوشتن گزینهی بهتری باشد، چون اگر موفقیت بازار را نداشت، حداقل رضایت درونی را ایجاد میکند. اما اگر برای بازار بنویسیم، در بهترین حالتش، باز هم چیزی لنگ خواهد بود که خیلی مهم هست؛ رضایت درونی؟
داوود عزیز
چه دسته بندی ارزشمند و زیبایی. جا داره که این دسته بندی به یک مقاله خوب تبدیل بشه.
با نظر شما هم کاملاً موافقم.
سلام استاد کلانتری عزیز
ممنون از تلاش فرهنگی شما و انفاق علمی که نسبت به همنوعان و همفکران و همراهان خود دارید.
به نظرم در بیان پیکاسو ترجمۀ دقیقتر این باشد:
نقاش کسی است که آنچه میفروشد(به فروش میرود) را، نقاشی میکند،…
سلام نادر جان
سپاس از مهرت.