تُنگی پر از کلمات

من یک تُنگ بزرگ شیشه‌ای دارم که مملو از کلمه‌های رنگارنگ است. هر وقت کلمه‌ای می‌بینم که از شکل و آهنگ و معنی آن خوشم می‌آید آن را روی کاغذ کوچکی می‌نویسم و می‌اندازم توی تنگ.

دیروز با مادرم تنگ را خالی کردیم تا ماهی گلی عید را بندازیم توی آن.

تکه کاغذها روی میزم درهم‌رفته بودند و تماشای آن‌ها کنار هم جملات عجیب‌وغریبی را تداعی می‌کرد.

هر کلمه مثل یک‌تکه از پازل بود، اول باید با چند تا از کلمه‌ها جمله می‌ساختم و بعد با کنار هم قرار دادن جمله‌ها به یک متن کامل می‌رسیدم. درست مثل چیدن یک ‍‍‍‍‍‍‍‍پازل.

می‌خواهم این بازی را هرازگاهی انجام بدهم. بازی به کلمه‌ها را به بازی‌های دیگر ترجیح می‌دهم.

 

شاید دوست داشته باشید پست زیر را هم بخوانید:

شاعری که کلمه‌ها را می‌خرید…

 

به همسفران مدرسه نویسندگی بپیوندید:

پیشنهاد مطالعه:

27 مهر 1403

27 مهر 1403

24 خرداد 1396

24 خرداد 1396

19 فروردین 1400

19 فروردین 1400

31 خرداد 1401

31 خرداد 1401

15 مهر 1402

15 مهر 1402

29 اردیبهشت 1402

29 اردیبهشت 1402

28 اسفند 1395

28 اسفند 1395

3 خرداد 1400

3 خرداد 1400

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *