تُنگی پر از کلمات

من یک تُنگ بزرگ شیشه‌ای دارم که مملو از کلمه‌های رنگارنگ است. هر وقت کلمه‌ای می‌بینم که از شکل و آهنگ و معنی آن خوشم می‌آید آن را روی کاغذ کوچکی می‌نویسم و می‌اندازم توی تنگ.

دیروز با مادرم تنگ را خالی کردیم تا ماهی گلی عید را بندازیم توی آن.

تکه کاغذها روی میزم درهم‌رفته بودند و تماشای آن‌ها کنار هم جملات عجیب‌وغریبی را تداعی می‌کرد.

هر کلمه مثل یک‌تکه از پازل بود، اول باید با چند تا از کلمه‌ها جمله می‌ساختم و بعد با کنار هم قرار دادن جمله‌ها به یک متن کامل می‌رسیدم. درست مثل چیدن یک ‍‍‍‍‍‍‍‍پازل.

می‌خواهم این بازی را هرازگاهی انجام بدهم. بازی به کلمه‌ها را به بازی‌های دیگر ترجیح می‌دهم.

 

شاید دوست داشته باشید پست زیر را هم بخوانید:

شاعری که کلمه‌ها را می‌خرید…

 

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *