تنها سرمایۀ نویسنده‌ها

ساموئل بکت می‌گوید:

واژ‌ه‌ها تنها سرمایه‌های نویسندگان هستند.

ما در کارگاه کلمات قصد داریم سراغ کلمات بکری برویم که تاکنون بهرۀ کمتری از آن‌ها برده‌ایم.

به‌تدریج با جمله‌سازی و مرور این واژه‌ها می‌توانیم آن‌ها به دامنه واژگان فعالمان بیفزاییم.

کارگاه کلمات ۲

کارگاه کلمات ۳

کارگاه کلمات ۴

کارگاه کلمات ۵

کارگاه کلمات ۶

کارگاه کلمات ۷

کارگاه کلمات ۸

کارگاه کلمات 9

دژم

دژم را فردوسی برای تركيب خشم و اندوه و افسردگی به كار می‌بـَرد.

اقتفا

اقتفا کردن چشم‌بسته‌ به رفتار گله‌وار منجر می‌شود.

ملازم

گوشی موبایل به ملازمِ مزاحم زندگی ما تبدیل شده است!

حرج

حرجی نیست، بعضی‌ها دست از ذهنیت موروثی و القایی خودشان نمی‌کشند.

نهیب

نهیب‌های هشدارانه بر افرادی که خود را به خواب زده‌اند بی‌اثرند.

5 پاسخ

  1. اقتفا کردن از باورها و ارزش های راستین و ملازم شدن با دانایان و خردمندان، نهیبی است بر فضا و مدل ذهنی بسته و محدود کسانیکه زندگی شان را در بستر دژم بنا نهاده اند. به این ترتیب شایسته است برای شکستن حصاری که در اطراف خود کشیده اند به حرج بر علیه اشتباهات خود به پا خیزند.

  2. دژم: دل را از سختی ها و تنگی های روزگار ” دژم” نکنیم.

    اقتفا: گاهی شاعران زیادی از جمله حافظ به استقبال و ” اقتفا”ی سعدی، شعر سروده اند.
    قفا: پی، دنبال؛ قافی: پیرو، از پی رونده؛
    فکر می کنم قافیه هم از مشتقات کلمه قفا باشد.

    ملازم: اگر مدام مشغول گله و شکایت از زندگی باشیم، ” ملازم” همیشگی غم و اندوه خواهیم شد.
    ملزوم؛ لازم؛ لزوم.

    حرج: اگر نتوانستم با این کلمه جمله بنویسم بر من ” حرج”ی نیست، چرا که هرچه فکر کردم چیزی که ذهن مرا راضی کند نیافتم.

    نهیب: از ” نهیب” و خشم طوفان، ترس تمام وجودم را فرا گرفت.
    اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد
    نهیب حادثه بنیاد ما ز جا ببرد
    حافظ جان

  3. دژم: با آن چهره «دژم» کرده اش، هفت خوان رستم را نقالی می کرد.
    اقتفا: در میان کودکان «اقتفا» بسیار شایع است.
    نهیب: کتاب ها ما را از جهل می نهیبانند. (فعل نهیبیدن)
    یا
    کتاب ها به ما نهیب می زنند که در چاه تاریک جهل فرو نرویم.

    واژه پیشنهادی: مندرس
    تازیانه روزگار چهره اش را «مندرس» کرده بود.

  4. دژم: چون روزی و عمر بیش و کم نتوان کرد *** دل را به کم و بیش دژم نتوان کرد(خیام)

    اقتفا: به لفظ ار به کس اقتفا کرده‌ام *** به معنی نکردم به کس اقتفا ( ملک الشعرای بهار)

    ملازم: آن روزها که تازه به پاریس آمده بود، جز کتاب ها و کلمات ملازم و همنشینِ دیگری نداشت.

    حرج: گفت مرا خواجه فرج صبر رهاند ز حرج **** هیچ مگو کز فرج است اینک گرفتار شدم (مولوی)

    نهیب: از ترسِ نهیب و تشرِ آقا جان، هیچ کس جرات نطق کشیدن نداشت.

  5. سلام!
    وقتی می بینم آنها را که از سر اقتفا، ملازم ظالم گشته اند، تُرُش رو و دژم خو می شوم؛ طوری که انگار بر من حرج است اگر بر سر ایشان نهیب نزنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *