پنج دقیقه، پنج سال یا حتی پنجاه سال قبل هم که اصلاً وجود نداشتهام، برای من به یک اندازه «گذشته» محسوب میشود، چون توانی برای تغییر آن ندارم.
معمولاً حسرت گذشته و تمام چیزهای از دست رفته را نمیخورم، جز یک چیز و آن چیزی نیست جز «نوشتن».
نوشتن این روزها تنها دلخوشی من است و آن را به هر کار دیگری ترجیح می دهم. ای کاش خیلی زودتر لذت نوشتن را چشیده بودم.
من این روزها فقط وقتی می نویسم خیالم راحت است، حین نوشتن حس میکنم بیش ترین بهره وری را دارم.
افسوس که کم اهمیت ترین درس ما انشاء بود.
شک ندارم با نوشتن بسیاری از معماهای زندگیام در زمان خودشان حل می شدند و بار سنگین آنها سالهای سال بر دوشم نمیماند.
با نوشتن می توانستم بیشتر در لحظه حال زندگی کنم و حالا گذشته غنی تری داشتم.
بعضی از خاطراتم را الان میتوانم به یاد بیاورم و بنویسم اما افسوس که این جای ثبت وقایع در لحظه را نمیگیرد. مرور و نوشتن خاطرات همیشه با دستکاری و دخل و تصور ذهن همراه است.
کاش ما در کنار اینکه خودمان هم فعالانه می نویسیم، دوستانمان را نیز به نوشتن تشویق کنیم. و تاثیرات بلند مدت نوشتن را به عنوان ابزار موثری برای اندیشیدن برایشان آشکار کنیم.
اینها را مینویسم نه برای اینکه افسوس گذشته را بخورم. بلکه به خودم یادآوری کنم که این دو سه ساعت نوشتن روزانه هم کافی نیست.
من مینویسم، بیشتر و بیشتر!
8 پاسخ
بیشتر بنویس معلم جان . ما هم بیشتر دوست داریم نوشته ها ی تو رو بخونیم .
حرف یواشکی : من هم عاشق نوشتن و خواندن و یادگیری هستم .
ولی هر وقت میخواهم بگم عاشق نوشتن هستن یاد تو که میفتم خجالت میکشم .
هر وقت میخوام بگم عاشق مطالعه و کتابم خجالت میکشم یاد محمدرضا شعبانعلی میفتم .
سلام محسن جان
محبت داری به من.
تو عشق نوشتن هم، مثل عشقای دیگه، هر کسی راه و روش خاص خودشو داره دیگه.
بنویس و به سبک خودت لذت ببر.
از لطف شما بسیار سپاسگزارم
سلام
منظورتون از نوشتن چه نوشته هایی هست آیا قبول دارید گاهی فقط برای خالی شدن ذهن بنویسیم وبعد همه چی رو پاره کرد ودور ریخت؟ معمولا چه نوشته هایی رو نگه میدارید از نظر شما چند دسته نوشته داریم و کدومشون ارزش ثبت شدن دارن؟
سلام فیروزه گرامی
سوال جالبی پرسیدید.
بزودی یه پست مفصل در این رابطه می نویسم.
سلام!
شاهین جان، من هم تقریبا هر روز دارم تمرینات نوشتن خلاق رو انجام می دم. واقعا فرمایش شما در مورد من صدق می کنه. وقتی خاطرات دوره کودکی و نوجوانی م رو می نویسم ناچار بخشی از روایت ماجرا شاید چندان با واقعیت امر همخوان نباشه.
من فعلا در حال و هوای امتحانات دانشگاه هستم. امیدوارم بعد از این فرصت بیشتری داشته باشم تا به پیشنهادهای خلاق شما فکر کنم. مثلا همین پیشنهاد بلاگ کردن یک کتاب!
پیروز و پایدار باشید.
سعید جان
امیدوارم بزودی نوشتن اولین کتاب الکترونیکی خودت رو شروع کنی.
ان شا الله توی امتحان ها موفق باشی.