چند روز است که یکی از سرگرمیهای اصلیام را کنار گذاشتهام.
نتیجه: ملال.
چرا چنین حسی را به خودم تحمیل میکنم؟
میخواهم راه تازهای برای سرگرمی و لذتجویی بیابم. میترسم خو کردن به تفریحی مشخص سبب از دست دادن چیزهای ارزشمندی بشود که هنوز برایم ناشناختهاند.
مثال: فرض میکنیم که فیلم دیدن تفریح اصلی شماست، یعنی از کارها که فارغ میشوید اولین پاداشی که به خودتان میدهید تماشای یک فیلم است، یا تصور میکنیم سرگرمی اصلی شما این است که بهمحض خلاصی از کارهای روزمره پناه ببرید به کتابفروشی و چند کتاب تازه بخرید.
این کارها برای شما در حکم مفریست برای نفس کشیدن و شارژ دوباره.
بسیار خب، حالا فکر کنید دیگر نمیتوانید فیلم ببینید یا دیگر امکان گشتن در کتابفروشی برایتان فراهم نیست.
گمانم مجبور میشوید در پی سرگرمی تازهای باشید.
چرا تغییر سرگرمی مهم است؟
چون گاهی کلید دستیابی به موفقیت در یک سرگرمی جدید نهفته است.
از یکی از کارهایی که دلبستگی شدیدی به آن دارید دست بکشید تا دنیا چیز تازهای به شما عرضه کند.
15 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
سلام استاد چه جالب که فقط تو مصرف مواد مخدر نیست که ذهن به اون مواد عادت می کنه و حتی تو سرگرمی های مفید هم عادت مغز است و برای اینکه حس بهتری پیدا کنیم باید متحمل رنج عادت بشیم. ببخشید قصد جسارت ندارم. این پستتون من رو یاد یک تجربه کاری انداخت. من مربی بخش روانپزشکی ام. اونجا بیمارانی بعضا می آن برای ترک اعتیاد که قصدشون ترک نیست بلکه چند روز محرومیت و چشیدن لذت دوباره تو مصرف جدید است.
درود
بله به موضوع مهمی اشاره کردید. یه عده ترک میکنن تا بتونن دوباره با لذت بیشتری شروع کنن.
در کل مطالعه دربارهی عادتها و اعتیاد درسهای زیادی برای همهی ما داره.
سلام شاهین جان
روز و روزگارت خوش
با اجازه شما می خواهم نتیجه تغییر سرگرمی برای خودم را بنویسم
و آنچه خانم فاطمه ابراهیمی در کامنت ارزشمند خودشان
اسمش را گذاشته است ” ایجاد گوشه جدید در زندگی” .
من قبل از سال 1370 که وارد رشته مدیریت در دانشگاه بشوم
به مقدار بسیار زیادی کتاب های زبان انگلیسی می خریدم و می خواندم،
بطوری که توانسته بودم در کلاس های کنکور هم زبان انگلیسی درس بدهم .
از سال 1370 که وارد رشته مدیریت بازرگانی در دانشگاه شدم
یک سرگرمی و یک گوشه جدید در زندگی من ایجاد شد
علاقه ام به فعالیت های بازاریابی و تبلیغات
و این شد یکی از قشنگترین سرگرمی های پول ساز برای من
که مدت ها با آن مشغول بودم و البته الان هم مشغولیت های فکری و فعالیت های ذوقی من هستند.
روزی در یک جلسه مذاکره در مورد یک قرارداد با یک شرکت
یکی از همکارانم به من گفت این قرارداد ” بار حقوقی ” زیادی دارد
پرسیدم ” بار حقوقی ” چیست ؟
خندید و گفت من یک دوره لیسانس حقوق و یک دوره فوق لیسانس حقوق خواندم تا بفهمم ” بار حقوقی ” چیست ، تو هم اگر بخواهی متوجه بشوی ” بار حقوقی ” چیست باید بروی و حقوق بخوانی .
و این بار این ” بار حقوقی ” شد ساکن جدید در گوشه ذهن من
و از سال 1390 شد سرگرمی جدید من
و چندین سال مرا به دنبال خود کشید
و البته هنوز هم می کشد .
و مدتی است با تاکیدی که شما روی تولید محتوا دارین
بحث رسانه ها شده مشغولیت من و گوشه ذهنم جا گرفته .
طوری که یکی دو سال است شروع کردم به مطالعه تولید محتوا
و به یادگیری فعالیت های رسانه ای مثل خبر نویسی ، مقاله نویسی ، گزارش نویسی ،
مخصوصا گزارش نویسی روایی که روایت زندگی و واقعیت های آن است
و در جاهایی به داستان نویسی نزدیک می شود.
و حالا هم مرا کشیده به همکاری با یک رسانه اقتصادی .
امسال (سال 1401) رفته بودم نمایشگاه کتاب
خانم خبرنگار جوانی از من پرسید :
– بیشترین چیزی که می خرین چیه ؟
– گفتم کتاب
– پرسید اگر کتاب نباشه چی می خرین ؟
– گفتم راستش فکر کنم بیشترین چیزی که میخرم دفترچه یادداشت و قلم هستش
و البته این جواب رو مدیون یکی از پست های شما بودم که تاکید کرده بودین به کمیت نوشتن
و اینکه بیشتر کاغذ بخریم و اینکه همه کاغذ ها رو بنویسیم و سیاه کنیم
حالا هم مدتی است تصمیم جدیدی گرفته ام
اینکه بیست درصد از وقت هایم را خالی بگذارم بدون هیچ برنامه از قبل تعیین شده ای
برای پرسه زدن در گوشه و کنار ذهنم و فکر کردن به اینکه
« کنجکاو ببینم چه چیزی می خواهم بنویسم »
و البته این جمله را هم وام دار یکی از نوشته های شما هستم.
ممنون همه نوشته های خوب شما هستم .
درود بر آقا پرویز نازنین و عزیزم
از صمیم قلب شما رو دوست دارم پرویز جان.
همیشه در طول سالها با نظرات پخته و پرمایهتون الهامبخش من بودید.
هر وقت از خوندن و نوشتن حرف میزنید من سرشار از لذت میشم.
شاد و برقرار باشید.
سلام استاد(نمیدونم چرا کامنت های من در وبلاگتون به سختی ثبت میشه یعنی ارور نمیده ولی بعدش که دنبالش میگردم نیست)
پیش نوشت: من اصلا نمیتونم تمرکز کنم روی آهنگ و واقعا از لذت گوش دادن آهنگ محرومم! علاقه وافر ندارم ولی میدونم جزو بزرگترین لذت هاست و چندتا آهنگی که خیلی خوبه و حدودا سلیقه امم هست رو رو گوشیم دارم! ولی…
چند وقته سرگرمی قدیمیم(اینستا) رو کم کردم بخاطر درس خوندن ولی گیم بازی میکردم.🙈
بعد با پست شما کلا دی اکتیو کردم(زیاد دی اکتیو کردم ولی هدفدار اینطوری نه)
گیم و تلگرامم رو هم پاک کردم همین امروز از ملال باعث شد بلاخره آهنگ گوش کنم و خوب و با توجه هم گوش کنم و واقعا لذت ببرم😅 تجربه عجیبی بود…
سلام فاطمه عزیز
همهی کامنتها ثبت میشه. من با تأخیر میبینم و تأیید میکنم. بنابراین نیازی به ارسال مجدد نیست.
اما دربارهی تجربهي تو:
چه جالب.
موسیقی باعث میشه هر لحظه از روز بتونیم حس و حال خودمون رو تغییر بدیم. گاهی شنیدن یه آهنگ کافیه که انگیزهی یه کار سخت رو پیدا کنیم.
ممنون استاد پس من چرا اینطوری یادمه که کامنتهای اینجا اینطوری بود که تا میزاشتم ثبت میشد😅
شرمنده
بله متاسفانه شدیدا از لذت گوش دادن آهنگ محرومم و واقعا دوست دارم ازش لذت ببرم ولی به سختی میتونم ارتباط برقرار کنم و حس حالمو عوض کنه از اوناست که باید تا قبل از مرگ لذت واقعیشو از دست ندم
سلامت باشی فاطمه عزیز
راستی یه چیز بیربط:
خیلی دلم میخواد حرف زدن به لهجهی یزدی رو یاد بگیرم. به نظرم زیباترین لهجهی ایرانه.
مدام فکر کردن را به جای عمل کردن باید کنار بگذارم و بنویسم تفریح خودم رو باید با نوشتن جایگزین فکرهای بیهوده کنم
تغییر سرگرمی، یا همون عادت ، چه ایدهی خوبی، قبلن انجامش دادم سه سال قبل، عادت داشتم هرموقع احساسی مثل کمبود انرژی یا شاید هم حسی مثل عذاب وجدان یا چیزی تو این مایهها، به سراغم میومد، سریع خودمو به مادرم میرسوندم و زمانمو خرج خدمت به ایشون میکردم البته خدمتی که بیش از حد مجاز بود تا جایی که براشون عادت شده بود و دیگه متوقع شده بودند، خوب بنابر یک اتفاقی از اون قضیه دست کشیدم که بعد از آن موقعیتهای خیلی دلچسبی پیش روی من قرار گرفت مثل تدریس خصوصی زبان و …
عالی بود استاد
بیاندازه ممنونم
🌹🙏
آفرین. چه جالب.
سلام استاد
پیش نوشت: من اصلا نمیتونم تمرکز کنم روی آهنگ و واقعا از لذت گوش دادن آهنگ محرومم! علاقه وافر ندارم ولی میدونم جزو بزرگترین لذت هاست و چندتا آهنگی که خیلی خوبه و حدودا سلیقه امم هست رو رو گوشیم دارم! ولی…
چند وقته سرگرمی قدیمیم(اینستا) رو کم کردم بخاطر درس خوندن ولی گیم بازی میکردم.
بعد با پست شما کلا دی اکتیو کردم(زیاد دی اکتیو کردم ولی هدفدار اینطوری نه)
گیم و تلگرامم رو هم پاک کردم همین امروز از ملال باعث شد بلاخره آهنگ گوش کنم و خوب و با توجه هم گوش کنم و واقعا لذت ببرم😅
فکر کنم هیچکس انقدر سریع نتیجه نگرفته😅
سرگرمیها به باور من گوشههای مهمی از زندگی را شکل میدهند که اگر حواسمان به اهمیتشان باشد تا همین اندازه برایش وسواس به خرج میدهیم.
یادداشت کوتاهی در سایتم دارم که تقریباً یکسالونیم پیش نوشتم و وقتی چند هفته پیش خواندمش برای خودم هم الهام بخش بود. اینجا برایتان کامنت میکنم:
گوشههای زندگی
خلاقیت و توسعه فردی
شهریور 5, 1400
6
مهم است گوشههای زندگی را با چه چیزهایی پر کنیم.
چون وقتی نیاز به کمک داریم خیلی سریع خودشان را نشان میدهند و میگویند میتوانی روی ما حساب کنی.
این را امسال فهمیدم اگرچه سالهاست ناخودآگاه روی گوشههای زندگیام سرمایهگذاری کردهام (و احتمالاً شما هم.)
مارال یازرولو، اولین زن ایرانیای که با موتور به دور دنیا سفر کرد؛ علاقهاش به موتور و سفر همیشه در گوشۀ زندگیاش بوده.
یا مثلاً حسین عربزاده تعریف میکند که در ترافیکها و وقتهای اضافه و هدرشدۀ روزمرگیهایش طی چندین سال، مطالعاتی در زمینۀ خودآگاهی و توسعۀ فردی داشته و حالا همین گوشۀ زندگیاش موجب تغییرات بسیاری شده؛ از جمله داشتن احساس بهتر نسبت به زندگی و زندهبودن.
زنی را میشناسم که در کنار دانشگاه و خانهداری و ورزش، علاقه و سلیقۀ خوبی به زیورآلات و بدلیجات داشت و حالا همان گوشۀ خیلی کوچک زندگیاش، با تعطیلشدن باشگاه و فارغالتحصیلشدن از دانشگاه، به ملکا گالری تبدیل شده.
در مقطع راهنمایی به پبشنهاد پدرم گوشۀ زندگیام را با زبان انگلیسی پر کردم و وقتی سال آخر دانشجویی تصمیم گرفتم برای خودم درآمد خلق کنم، توانستم روی آن حساب کنم.
بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه، توانستم با نوشتن که گوشۀ زندگی دانشجوییام بود برای خودم کار پیدا کنم و دوستی ارزشمندی را با شاهین کلانتری و مجموعۀ مدرسه نویسندگی رقم بزنم.
بعد از مدتی خواندن کتابهای کودک و نوجوان، جور شدن با کودکان و … گوشۀ زندگیام را پر کرد و پس از مدتی به خودم آمدم دیدم مشغول کار در یک حوزۀ مربوط به کودک هستم.
وقتی کار کودک شد قسمت بزرگ زندگیام، روانشناسی گوشه را گرفت و حالا ترکیبی از از نوشتن، کودکان و روانشناسی بخش عمدۀ این روزهای من است.
در حال حاضر گوشۀ زندگیام سهتار است و نوشتن خلاق به زبان انگلیسی، کنجکاوم ببینم این گوشههای تازه مرا به کجا میبرند.
برایم بنویسید که آیا حواستان به این موضوع هست؟ تا این لحظه چه چیزهایی گوشۀ زندگیتان را گرفته بود؟ از این به بعد برایش چه تصمیمی دارید؟
سلام سلام فاطمه ماه و نازنین
چقدر خوشحال شدم از دیدن اسمت و خوندن کامنت خوبت.
سلام من فعلا به لطف انواع نوشتنهایی که شما یاد دادید. به تفریحاتم نمی رسم. ولی گوشه ذهنم یادداشت می کنم که یک زمانی برای خودم برای کلافه شدن که منشا خلاقیت است وقت بگذارم. از شما برای مطالب خوبتون ممنون