تصور غالب ما از زادن و زیستن در این سرزمین، شکل سُر خوردن از زهدان به بنبست است.
کابوس بنبست چنان در وجود ما ریشه دوانده که یکی از بزرگترین اهداف همیشگی اغلب ما گریختن به گوشۀ دیگری از زمین است.
اما باور بنبست را چگونه میتوان تغییر داد؟ آیا باید بنبست را پذیرفت و در آن پوسید یا گریخت و به حال بنبستیان گریست؟
باری، حالا که آتش تحریمها تندتر شده و سلبریتیها و ژورنالیستها لاشۀ خوبی برای جویدن پیدا کردهاند. میشود انگشت را از جایی که هیچ تأثیر و کنترلی روی آن نداریم برداریم و بگذار روی صفحات کتاب.
بله، کتاب. برای اینکه منفعل نباشیم، برای اینکه بفهمیم «کلمات، عملاند.»
میتوان بنبست را به کوچۀ باز تبدیل کرد. فقط باید سوار بولدوزر ِکتاب شوی و دیوار بنبست را در هم بکوبی. کتاب ویتامین ذهن برای ساختن قصههای فرصتساز است.
کتاب میگوید: تو تنها نیستی!
چطور؟
هر کتاب، گفتگوی امن و آرام با یک نویسنده است. نویسندهای که پس از گفتگو با به صدها نویسندۀ دیگر دستبهقلم برده. مطالعه یعنی نشستن و گوش دادن. پس کتاب به کتاب هنر گوش دادن را یاد میگیری.
با خواندن هر صفحه از یک کتاب با خودت میگویی آهان اینجوری هم میشود نگاه کرد. آهان آهان آهان آهان آهان. و بعد:
کتاب جنس گفتگوهای درونی تو را تغییر میدهد. اینجاست که کلمات به عمل تبدیل میشوند. حالا تو در هر لحظه با صداهای تازهای که به ذهنت راهیافتهاند به رفتارهای متفاوتی فرمان میدهی و از پیلۀ افکار گذشتهات بیرون میزنی.
***
تا چه حد باید درمانده شویم تا که سراغ کتابها را بگیریم؟ دستوپا زدن در کف هرم مازلو از پس هر جانوری بر میآید. بیاید این بار گوشه چشمی هم به رأس هرم مازلو داشته باشیم.
فکر میکنم بعد از مطالعۀ این پست، خواندن لینک زیر هم برای شما سودمند باشد:
شاهین کلانتری در تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین
10 پاسخ
در این روزها به خودم و دیگران زیاد می گویم که در این شرایط که سرمایه گذاری در هر کسب و کاری ریسک به حساب می آید چون معلوم نیست آینده را چه می شود بهترین سرمایه گذاری، سرمایه گذاری روی خودمان است با هر اتفاقی در آینده ضرر نمی کنیم. لااقل به آدم داناتری مبدل خواهیم شد.
سلام به معصومۀ نازنین
باهات موافقم.
و اینکه بیشتر از آموزش سرمایهگذاری در بورس و مسکن و …، سرمایهگذاری روی خود هست که باید برای درست انجام دادنش وقت بگذاریم. و چه خوب که متمم ما رو در این زمینه راهنمایی میکنه و جلو میبره.
راستی چقدر خوب که وبلاگتو این روزا بیشتر به روز میکنی.
تیترهای خیلی جذابی هم میزنی.
خوشحال شدم از دیدن کامنتت معصومه جان.
هر چند تعداد کتاب ها و تجربیاتی که میخونم و میبینم بیشتر میشه، فرصت ها و راه هایی که برای رهایی از بن بست بدست میارم بیشتر و بیشتر میشه!
واقعا الان در جایی هستم که نمیدونم کدوم روش رهایی از بن بست رو انتخاب کنم..
فریاد زدن پشت این بن بست ها بی فایدست و ما عادت کردیم به فریاد زدن!
من فریاد زدن رو عمل نادرستی (و البته درستی) نمیدونم اما تنها فریاد زدن رو چرا
مثل همیشه ممنون آقای کلانتری
درود.
به نظر من هیچ بن بستی وجود نداره جز در ذهن آدم.
با خواندن و تاثیر مطالعه در فکر و زندگی بسیار موافقم.
مسئله این است، بسیاری را دیدم که بخاطر دست و پا زدن در تامین نیازهای اولیه، اصلا فرصت نمی کنند به خواندن و کتاب فکر کنند! در این موارد هیچگونه پاسخی ندارم. چون باید حداقل های زندگی تامین باشد تا بتوان با آرامش در گوشه ای نشست و با لذت مطالعه کرد.
البته محسن عزیز
به هر حال در دشوارترین شرایط هم میشه برای مطالعه قدری وقت گذاشت. شاید همون یک ذره مطالعه زمینه ساز تغییر و رسیدن به همون گوشه ای بشه که گفتی.
راستی از این یادداشتت هم خیلی خوشم اومد:
گستردگی اطلاعات…محتوای عمیق و تاثیرگذار؟!
موافقم. کم کم می شود به جاهای خوب رسید
سپاسگزارم شاهین عزیز به خاطر اینکه با تمام سرشلوغی هایتان و نوشته های خوبی که برای خواندن هست، نوشته مرا هم خواندید.
“باری، حالا که آتش تحریمها تندتر شده و سلبریتیها و ژورنالیستها لاشۀ خوبی برای جویدن پیدا کردهاند. میشود انگشت را از جایی که هیچ تأثیر و کنترلی روی آن نداریم برداریم و بگذار روی صفحات کتاب.”
این جمله ی شما آن قدر پر معنا بودکه بدون هیچ توضیحی دوست دارم عینا تکرار کنم . در ضمن نظر م را در مورد سلیبریتی ها در مطلبی در وبلاگم گفتم
https://rezashahpasand1352.persianblog.ir/4QZv43RZJKuJl6M3jYvb
وبلاگ وزینتون رو میبینم جناب شاه پسند عزیز
دغدغه مند هستید و زیبا مینویسید.