در قسمت قبلی گفتیم که تجربه کردن یکی از سادهترین راهها برای پرهیز از افکار احمقانه است؛ اما بسیاری از مسائل هستند که بهراحتی قابل تجربه کردن نیستند.
برتراند راسل میگوید اگر مانند بیشتر افراد بشر نسبت به بسیاری از مسائل عقاید احساساتی داشته باشید، روش مشخصی وجود دارد که میتواند شما را از تمایلات و تعصباتتان آگاه کند:
اگر عقیدهای متضاد عقیدۀ شما موجب خشمتان شد، نشانۀ آن است که بهطور ناخودآگاه دلیل خوبی برای طرز فکرتان ندارید.
مثلاً اگر کسی پافشاری کند و بگوید دو و دو میشود پنج، بهجای خشم، احساس ترحم میکنید، مگر اینکه آنقدر بیسواد باشید که عقیدۀ او باورهای شما را متزلزل کند.
راهکار عملی برای پرهیز از عقاید احمقانه
راسل سفر به جاهای مختلف را در کاهش تعصبات تنگنظرانه سودمند میداند؛ اما اگر نمیتوانید سفر بروید دنبال افرادی بگردید که با آنها اتفاقنظر ندارید.
مثلاً روزنامۀ جناح مخالفتان را بخوانید. اگر دیدگاههای آن روزنامه جزمی و گمراهکننده به نظر میرسد به خودتان یادآوری کنید که عقاید شما هم از دیدگاه آنها چنین به نظر میرسد. با این عقیده هر دو جناح ممکن است حق داشته باشند، اما هر دو نمیتوانند ناحق باشند.
به گفتۀ راسل این شیوۀ تعمق بهدقت، احتیاط و هوشیاری خاصی میانجامد.
(با این حساب توجه داشته باشید که شبکههای اجتماعی تا چه حد میتوانند ما را دگم و متعصب کنند. چون این شبکهها با پیشنهاد دادن چیزهایی که بر اساس سلیقۀ ما به دست آوردهاند عملاً برای ما دنیایی تکبعدی و همسو ایجاد میکنند. دنبال کردن صفحات برخی از مخالفان میتواند ما را تا حدی از این دام برهاند.)
شاید شگفتانگیزترین ایدۀ راسل پیشنهادی باشد که به نظر میرسد راست کار نویسندهها و علاقهمندان به نوشتن است. راسل پیشنهاد میکند اگر تا حدی از تخیل روانشناسی برخوردارید، با شخصی دارای تمایلات و پیشداوریهای متفاوت با خودتان، مباحثهای را تخیل کنید.
این تخیل در قیاس با گفتگوی واقعی تنها یک حسن دارد و آن اینکه این روش در معرض محدودیتهای زمانی و مکانی قرار ندارد.
مثلاً ماهاتما گاندی راهآهن، کشتی بخار و ماشینآلات را نمیپسندید. او دوستتر میداشت که بساط انقلاب صنعتی برچیده شود. شما ممکن است هرگز فرصت دیدار واقعی با افراد دارای چنین عقیدهای را پیدا نکنید؛ زیرا ممکن است اطرافیان شما چنین موضوعاتی را بدیهی فرض کنند.
اما اگر قصد دارید مطمئن شوید که در موافقت با عقیدۀ رایج حق با شماست یک تدبیر خوب برای آزمون مباحثی که به ذهن شما خطور میکند این است که تصور کنید، فرد مخالف در پاسخ به شما چه میگوید.
راسل در پایان این بحث میگوید:
من درنتیجۀ این نوع گفتگوهای خیالی واقعاً گاهی تغییر عقیده دادهام، افزون بر اینکه بارها دریافتم که از طریق تجسم امکان منطقی بودن نظرات حریف فرضی، جزمیت من رو به افول نهاده است. (دنیای سخن)
(مثلاً من همیشه با افرادی که به قدرت و اثربخشی کتاب و کتابخوانی باور ندارند، مباحثۀ ذهنی میکنم و تمام این بحثها را بهصورت مکتوب مینویسم. چون بهزعم من نوشتن بهترین روش برای رسیدن به استدلالهای قدرتمند و تأثیرگذار است.)
برای من بنویسید دوست دارید راجع به چه چیزهایی و با چه افرادی گفتگوی خیالی داشته باشید و نظرات آنها را در مخالفت با دیدگاههایتان بشنوید؟
فکر میکنم بعد از مطالعۀ این پست، خواندن لینک زیر برای شما سودمند باشد:
شاهین کلانتری در تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین
6 پاسخ
تنها مسئله من در این تخیل این است که برای مباحثه ذهنی، باید آنقدر از تفکرات و استدلال های مکتب(یا گروه) روبرو آگاه بود که بتوان این مباحثه را در ذهن انجام داد. بتوان پرسید و پاسخ گفت. و اگر این مقدار آگاهی را داشته باشیم و باز متعصب باشیم(بعد از آگاهی به آن فکر نکرده باشیم. یا فکر کرده باشیم و نپذیرفته باشیم)، دیگر مباحثه ذهنی چه سودی دارد؟!
آفرین محسن
چه خوب گفتی.
و به نظرم دقیقاً مسیر تلاش برای چنین کاری هست که ما رو خردمندتر میکنه.
خیلیییی دوست دارم یک روز با راسل گفتگو کنم درمورد اینکه کدوم منطق منطقی تره وچجوری ایده در ستایش بطالت به ذهنش رسیده؟یا با نویسنده انتقام جویان نبرد بینهایت که هدفش ازاین پایان چه بوده؟ یا اینکه برگردم قرون وسطا وبپرسم چطور میتونید ادمارو بخاطر عقاید مخالفشون بکشید؟یا با نویسنده فیلم ان درمورد اینکه ایدشو از کجا اورده؟یا با سازنده انیمیشن ریک ومورتی که چطور انقدر خلاقیت داره یا….خیلی ها خیلی ها هستن میخوام باهاشون صحبت کنم یکیشون شیما های موقع خوابه که اینهمه خلاقیت ازکجااوردی بلا؟