در مباحث مرتبط با بهرهوری و مدیریت زمان موکداً توصیه میکنند که کارهای دشوار در اولویت باشند؛ و به همین ترتیب کارهای سادهتر در انتهای لیست قرار بگیرند تا اگر فرصت رسیدگی به آنها فراهم نشد حداقل فرصت انجام کارهای مهمتر را از دست نداده باشیم.
انجام دادن سختترین و مهمترین پروژه بهعنوان اولین کار روز ایدهای هوشمندانه به نظر میرسد، چون بههرحال در ابتدای یک روز کاری انرژی و توان بیشتری داریم.
اما من در عمل به نتیجه دیگری رسیدهام که دقیقاً عکس روش بالاست.
بگذارید یک مثال بزنم، مدتی است که در حال نوشتن کتابی با موضوع اینترنت هستم، با توجه به تحقیقات نسبتاً دشوار کار و تنوع منابع، قاعدتاً کار روی این کتاب باید اولین کاری باشد که بهمحض رسیدن به دفتر انجام میدهم.
ولی تجربه به من ثابت کرده انجام دادن سختترین کار بهعنوان اولین کار، استرس زیادی را ایجاد میکند و یکی از دلایل اصلی طفره رفتن ما از انجام کارهای دشوار است.
مثل این است که یک بدنساز بهمحض ورود به باشگاه شروع به زدن سنگینترین وزنۀ ممکن کند، مسلماً بدون نرمش و گرم کردن بدن او با آسیبهای جدی مواجه میشود.
برای انجام هر کار دشواری ایدۀ گرم کردن کار مفیدی به نظر میآید، حالا معمولاً قبل از رفتن سراغ نوشتن کتاب، با نوشتن خاطرات روزانه و اندکی چیزهای مزخرف خودم را گرم میکنم، گاهی این گرم کردن ممکن است دو سه ساعتی طول بکشد، ولی وقتی گرم بشوم، ترسم از نوشتن حسابی ریخته و احساس میکنم از پس هر پروژه سنگینی برمیآیم.
8 پاسخ
ممنون شاهين عزيز
اين كار كاملا شخصيه
بيشتر اوقات اگر كار راحت تر رو اول انجام بدي انگيزه بيشتري براي ادامه داري اما شايد زمان بر باشه
اگر كار سخت تر رو اول انجام بدي عادت خوبي رو سختي كه خودتو به چالش ميكشي
بله موافقم دوست گلم
سلام شاهین!
تجربه بسیار خوبی بود.
ممنون که با سخاوتمندی به اشتراک گذاشتی.
در ضمن، لطفا یک جلد از کتابت رو با امضای خودت از همین الآن برای من کنار بگذار و گر نه خوابی می بینم که توش 11 میلیون و 250 هزار واژه رو از زبان فارسی حذف کردی و مجبوری هر لحظه از بیم عوامل فرهنگستان گوش به زنگ باشی؛ طوری که دیگه فرصت نوشتن، مطالعه، و به روز کردن وبت رو نداشته باشی!
به روی چشم سعید جان
من عاشق خوابی هستم که دیدی!
شاهین جان
میتوانم بین این مطلبت و «عضله نویسندگی» مفهوم مرتبط خوبی ببینم. البته دوست دارم این روش را همین امروز بیازمایم و برایت نتایجش را بنویسم.
با مهر
یاور
یاور نازنین
چقدر خوب که با هوشمندی این ارتباط رو کشف کردی.
من رو حتما در جریان بذار.
سلام.
جالب بود.
من اما برعکس تو اگر مهم ترین کارهایم را اولِ صبح انجام ندهم تا زمانی که به پایان نرسد بی قرارم و حس می کنم بقیه کارها پیش نمی رود. البته خب من آدمِ صبح هستم. یعنی صبح ها بهره وری بیشتری دارم. حتی برای نوشتن که همیشه معتقد بودم زمان و مکان خاصی نیاز ندارد. به نظر من هر آدمی باید زمان خودش را پیدا کند. بعضی آدمِ صبحند، بعضی شب و بعضی عصر. بالاخره هر کسی در یک زمانی از شبانه روز احساس بهتر، انرژی و تمرکز بیشتر و بهره وری بالاتری دارد.
با گرم کردن خیلی موافقم.
موفق باشی همیشه.