با دل سیر و شکم پر هوس خواندن و نوشتن نکنید

با دل سیر و شکم پر هوس خواندن و نوشتن نکنید

به نظر می‌رسد با دل سیر و شکم پر نباید به سراغ خواندن و نوشتن رفت.

این کار ضمن بی‌احترامی به خواندن و نوشتن؛ غالباً اثربخش هم نیست. رخوت و خمیازه، خواندن و نوشتن را به کاری از سر زور و فشار تبدیل می‌کند.

برای کار فکری همین‌که چیزکی بخوری تا قند خونت نیفتد کفایت می‌کند.

من این ایده را از بهمن فرسی وام گرفته‌ام، او بارها و بارها اشاره کرده که هرگز با شکم پر به تماشای تئاتر نمی‌رود و این کار را نوعی بی‌حرمتی به صحنه می‌داند.

شنیدن این حرف از زبان یکی از بزرگان تئاتر ایران مرا ترغیب کرد تا به‌سادگی از روی آن نگذرم.

استدلال چندانی لازم نیست. آدم بعد از غذا بیشتر به درد چرت زدن می‌خورد تا کارهای دیگر. جریان خون به خاطر فشار هضم در سیستم گوارشی زیاد می‌شود و… بقیه بلایی که سر آدم می‌آید را در اینجا بخوانید.

شاید به خاطر همین بود که گاندی با نخوردن، نماد صلح و مبارزۀ بدون خشونت شد و ما با چلوکباب و ماست و دوغ همینی شدیم که ملاحظه می‌فرمایید یا نمی‌فرمایید!
خلاصه خواندن و نوشتن چیزی نیست که بعد ناهار و شام سراغش برویم. اصلاً آدمی که گرسنه نباشد، با خواندن و نوشتن رودل می‌کند.

نشستن سر سفرۀ خواندن و نوشتن، هم سیر می‌کند و هم گرسنه. شاید به خاطر همین دوگانگی غریب است که شیفتگان قلم و دوات از پای سفره بلند نمی‌شوند.

 

 بعد از خواندن این مطلب چه‌کار کنم؟

می‌توانید «رابطۀ غذا و نویسندگی» را بخوانید.

شرکت در طرح تابستانه مدرسه نویسندگی (طرحی ویژه برای نوشتن و تولید محتوا در تابستان ۹۷)

دانلود رایگان کتاب چگونه به یک نویسنده آنلاین تبدیل شویم؟
دریافت نامه‌های شاهین کلانتری
کانال مدرسه نویسندگی در تلگرام
همه چیز دربارۀ کتاب «چرا باید زیادتر حرف بزنیم؟»

6 پاسخ

  1. شاید به مطلب ربطی نداشته باشد. اما بر اثر مطالعه ای زیاد فهمیدم که خام گیاهخواری، این مشکل را به وجود نمیارد، چون با این نوع تغذیه به بالا ترین حد سلامتی و به بالاترین حد انرژی میرسیم. شاید بخواهید کنجکاو شده و بیشتر سر در آورید. پس کتابِ «خام خواری» اثر «آرشاویر در آوانسیان» را به علاقه مندان پیشنهاد میکنم. ( PDF اش را میتوانید رایگان دانلود کنید.) موفق باشید 🙂

    1. زنده باد
      چه اشاره درستی.
      کاش گوشت دوست نداشتم و هی گیاه میخواریدم(!) مریم عزیز!

  2. میدانم که کامنت هایم نه درحدواندازه پست های شما ونه به خوبی وزیبایی بسیاری ازکامنت های دیگراست.اما چه کنم!شما مرابه کامنت گذاشتن ترغیب کرده اید وتقریبا شده جزوشخصیتم وچه قدردوست دارم کامنت هایم رنگ وبوی خودم راداشته باشد،درواقع مخصوص خودم باشد.بااین حال بااین وجود کامنت میگذارم تابه نوبه خودم سهمی درغنی ترکردن پست ها وسایتتان داشته باشم ،چراکه دوست دارم همچنان باقوت برایمان بنویسید وما بخوانیم.کامنت مینویسم تاباترس خودم ازمنتشرکردن نوشته هایم وکمال گرایی غلبه کنم.آیا میشود صبرکرد تابالاخره همان نوشته دلخواه رانوشت وبعدمنتشرکرد!انتظاربیهوده است.تامن صبرکنم فرصتش جورشود خیلی ها فرصت راقاپیده اند ونوشته اند وخودشان رابیان کرده اند.کامنت مینویسم تاکامنت نویسی رو ترویج کنم تا کامنت نویسی به عادتم تبدیل شود وازحد یک نظرخشک وخالی خارج شود.کامنت می نویسم تااظهارنظرکردن رایاد بگیرم،نمیدانم که دراین کارموفق شده ام یانه!اما به هرحال من کارم را انجام میدهم تابدانید ما بادقت میخوانیم وحواسمان به نوشته هایتان وآنچه مبنویسید هست.کامنت مینویسم تا هرکس که این پست رامیخواند بتواند ازنقطه نظرات دیگربه آن مطلب نگاه کند.کامنت می نویسم تاشاید بتوانم رابطه ای سالم ومفید بین خواننده ونویسنده ایجاد شود ،نه اینکه صرفا یک پستی نوشته شود ومن خواننده آن رابخوانم.واقعا شما چراکامنت می نویسید؟امیدوارم کامنت نوشتن من فایده ای برای هرکس،هرچند کوچک داشته باشد.شاید یک نفردیگررابه کامنت نویسی ترغیب کند،نمیدانم

    1. سعید عزیز
      این کامنتت یکی از بهترین کامنت هات بود. چقدر خوب از خودت و کامنت نویسی گفتی.
      کامنت های تو همیشه برای من محرک و ارزشمند هستند.
      در کامنت های بعدی از خودت بیشتر بنویس برام.

  3. وقتی تیتررادیدم تصورکردم که میخواهید بگویید وقتی احساس سیری و بی نیازی ازخواندن ونوشتن میکنید ،سراغ آنها نروید!هرچند این هم شرط مهمی برای این کاراست.گاهی یاشاید بهتراست بگویم همیشه بدن بهترازما می فهمد که جسم وذهنتمان الان به دردچه کاری میخورد یانمی خورد.بدنمان بسیارهوشمند ترازآن چیزی است که فکرش رامی کنیم ونباید علائمش رانادیده بگیریم.گاهی بدنمان هرآنچه که لازم است بدانیم رابه ما میگوید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *