اگر موبایل بودم | تمرین باهمنویسی
اگر موبایل بودم، دوست نداشتم دم به دقیقه چشمت به من باشد.
اگر موبایل بودم شبها-زودتر از تو-خاموش میشدم.
اگر موبایل بودم، دوست داشتم گاهی اوقات توی خانه بمانم، و تو تنها بیرون بروی…
اگر موبایل بودم، دوست نداشتم دم به دقیقه چشمت به من باشد.
اگر موبایل بودم شبها-زودتر از تو-خاموش میشدم.
اگر موبایل بودم، دوست داشتم گاهی اوقات توی خانه بمانم، و تو تنها بیرون بروی…
حتماً شما هم این جمله را صدبار دیگر به شکلهای مختلف شنیدهاید: «به دیگران کمک کن، تا بتوانی موفق شوی.» که شاید یکی از قدیمیترین شکلهای آن این گفتۀ کنفوسیوس باش «کسی که خیر دیگران را تأمین کند، خیر خودش را هم تأمین کرده.»
اما در عمل چگونه میتوان این کار را انجام داد؟
ما خسته و پریشان و ناامید میشویم. چون اولویتبندی نداریم؛ یا درستتر اینکه با اولویتها سر سازگاری نداریم.
چند بار برنامه ریختهایم و گامهای یک روز کاری را به ترتیب تنظیم کردهایم؛ اما در عمل همۀ کارها را پس و پیش انجام دادهایم؟
گفتم شلوغی تهران. بر خلاف کلیشۀ رایج من شیفتۀ شلوغی تهرانم. بیشترین وقت من در دل این شلوغی میگذرد. تهران شهر برکت و روشنایی است. نمیخواهم از آنهایی باشم که دائماً از تهران مینالند اما هرگز از آن دل نمیکنند. فرهنگ و امکانات و زیبایی تهران را روز به روز بیشتر کشف میکنم…
یاد یکی از قوانین مورفی افتادم: تمام کلیگوییها مزخرف هستند، منجمله این یکی!
دیروز به یکی از دوستانم که موبایل مجهز و خوبی دارد گفتم…
1 به نظرم حتی اگر در هیچ زمینه ای به برنامه ریزی و کاربردهای آن توجه نداریم. برنامه ریزی برای حجم اطلاعات و محتوایی دریافتیمان، تاثیر به سزایی در افزایش کارایی و اثر بخشیمان خواهد داشت. مهارت با ارزشی خواهد بود اگر بتوانیم مثل یک استراتژیست، جنس و حجم اطلاعاتی که دریافت می کنیم کنترل و مدیریت…