قاتل اولویتها
ما خسته و پریشان و ناامید میشویم. چون اولویتبندی نداریم؛ یا درستتر اینکه با اولویتها سر سازگاری نداریم.
چند بار برنامه ریختهایم و گامهای یک روز کاری را به ترتیب تنظیم کردهایم؛ اما در عمل همۀ کارها را پس و پیش انجام دادهایم؟
ما خسته و پریشان و ناامید میشویم. چون اولویتبندی نداریم؛ یا درستتر اینکه با اولویتها سر سازگاری نداریم.
چند بار برنامه ریختهایم و گامهای یک روز کاری را به ترتیب تنظیم کردهایم؛ اما در عمل همۀ کارها را پس و پیش انجام دادهایم؟
گفتم شلوغی تهران. بر خلاف کلیشۀ رایج من شیفتۀ شلوغی تهرانم. بیشترین وقت من در دل این شلوغی میگذرد. تهران شهر برکت و روشنایی است. نمیخواهم از آنهایی باشم که دائماً از تهران مینالند اما هرگز از آن دل نمیکنند. فرهنگ و امکانات و زیبایی تهران را روز به روز بیشتر کشف میکنم…
تصور کن که میخواهی جستار تازهای بنویسی. وقتی با سیستم متصل به اینترنت و موبایلِ روشن به چنین کاری مبادرت میکنی، تقریباً با نوشتن هر جمله برای جستجویی مرتبط یا غیرمرتبط در گوگل وسوسه میشوی…
هر کسی که عزم و ارادۀ مقابله با چندکارگی را داشته باشد با سرعت خیلی بالایی از بقیه جلو میافتد…
ذهن ما دائماً در پی این است که به بهانهای از نوشتن طفره برود؛ آنلاین بودن سیستمی که با آن در حال تایپ هستیم، وسوسهای بزرگ است که جریان خلاقیت ما را مختل میکند…