خوابِ نوشتن
مثل موجودات فضایی بنویس…
عزیزترین دوست این روزهایم پیام داده که تصمیم گرفته یک هفته موبایلش را سر کار نبرد و نوشته…
گام اول: هنر خوب گوش دادن گام دوم: آیا باید گوشی هوشمند داشته باشیم؟ گام سوم: خوابها و رؤیاهایمان را جدی بگیریم بتهوون میگوید: بهترین لحظههایی زندگی من آنهایی بودند که در خواب گذراندم. قبلاً نوشته بودم که من سفر نمیروم و مدتهاست که از سفر کردن طفره میروم. ولی در خواب گهگاهی سفر میکنم،…
معمولاً از کتابهای مورد علاقهام دو سه نسخه تهیه میکنم، تا لذت و امنیت بیشتری را تجربه کنم. گاهی فکر میکنم ای کاش میشد از بعضی آدمها دو تا کنارمان داشتیم. جیم ران میگوید هر کسی میانگین پنج نفری میشود که بیشترین وقت را با آنها میگذراند. بعضیها آنقدر چند بعدی و خوش فکرند که…
پیکاسو: من در رویا سفر میکنم. 1 عمق آب ده سانت بیشتر نبود، کف زمین گِل قهوه ای و روشن بود و آب کاملاً شفاف. من به سرعت و پا برهنه راه میرفتم، کف زمین پر از سنگ های رنگی و زیبا و درشت بود. وسوسه شدم همه سنگ ها را بردارم، ولی فقط یکی…
1 طی سال های اخیر بارها تلاش کردهام تا به جمع سحرخیزها بپیوندم، به جمع آنهایی که ساعت 4 یا 5 صبح بیدار می شوند و پیش از طلوع خورشید کارشان را آغاز می کنند؛ مثل نویسندهی مورد علاقهام هاروکی موراکامی و بسیاری از دیگر هنرمندان و کارآفرین ها. اما هر بار شکست می خوردم…
در صحرایی برهوت و بزرگ، آسمان ابری و گرفته بود، و سگ های تیزدندان، سگهایی با پوست روشن قهوه ای و زبانهای دراز سرخ ، دور تا دورم را گرفته بودند و مردمانی که در دوردست بی تفاوت به پایین تپه ها و چشم اندازهای آن زمینهای لمیزرع مینگریستند. سگها کاری با من نداشتند، در…