آرامش لازم برای داستاننویسی
هوس داستاننویسی هرازگاهی به سر هر نویسنده و نانویسندهای میزند؛ و ممکن است به سیاه کردن چند صفحهای هم منجر شود، اما بدون استثنا تمام هوسبازان (!) به یک گزارۀ کلیشهای میرسند…
هوس داستاننویسی هرازگاهی به سر هر نویسنده و نانویسندهای میزند؛ و ممکن است به سیاه کردن چند صفحهای هم منجر شود، اما بدون استثنا تمام هوسبازان (!) به یک گزارۀ کلیشهای میرسند…
برای خوب نوشتن دقیقاً باید چه مراحلی را طی کنیم؟ آیا اصلاً می توانیم مسیر یادگیری نویسندگی رابه مراحل مشخصی تقسیم کنیم؟
به طور عمده میتوان مراحل نویسندگی را به 3 بخش مهم تقسیم کرد، که با آگاهی از آن به خوبی میتوانید جایگاه خودتان را در این مسیر تعیین کنید…
برای انجام بسیاری از کارهای ارزشمند و آیندهساز، ما بیش از هر چیز دیگری به «شروع کردن» نیاز داریم.
اول دفترچۀ تازهام جملهای نوشتهام که فکر کردم نقل آن برای شما الهامبخش باشد…
ناامیدی از نوشتن بدک هم نیست. تصور کنید اگر میلیونها شیفتۀ نویسندگی ناامید نمیشدند و بر حجم نوشتجات عالم میافزودند الآن چه اوضاع پریشانتری داشتیم!
فکر میکنم ما به سه دلیل عمده قید نوشتن و نویسندگی را میزنیم و به عبارتی به مرحلۀ رهاییبخش(!) «گور پدر نویسندگی» میرسیم…
یادگیری در اغلب اوقات موضوع چندان سرگرمکنندهای نیست؛ اگر کسی چیزی جز این میگوید احتمالاً میخواهد با سرعت بیشتری شما را از شر پولتان خلاص کند. اصلاً اگر راحت بود که من یکی قید یادگیری را میزدم، چون وقتی دست توی یک کاری زیاد شود، دیگر از انجام آن لذت نمیبرم!
در رابطۀ با این امکانات زبانی است که میفهمیم ما فارسیزبانها چقدر تنبلیم. تمام واژههایی که ما فکر میکنیم نداریم همه در فرهنگ معین وجود دارد، ولی شما بخواهید یک متن فلسفی یا ادبی یا روانشناسی را ترجمه کنید بیچاره میشوید. نه برای آنکه لغت نیست، لغت هست، لغت را نمیشناسیم. چون با آن کار نکردهایم…
بروتوس با گفتن «فضیلت، تو واژهای بیش نیستی.» خودش را کشت.
من و شما که کار کلمه میکنیم ممکن است در توهم فهم واژهها گرفتار شویم.
مشت ما وقتی باز میشود که در نوشتن و پرداختن تصاویری تازه از چیزها آچمز میشویم. در واقع بسیاری از چیزها برای ما کلمهای بیش نیستند.
به جرئت میتوانم بگویم که نوشتن و ارسال این ایمیلها از مهییجترین کارهایی است که در عمرم انجام دادهام. در این نامهها خودِ خودِ خودم هستم و با لحنی که هر آدمی با صمیمیترین دوستانش دارد از ایدههایی میگویم که شیفتۀ آنها هستم…
همانطور که تکرار در خواندن کتابهای خوب، مفید و اثربخش است، تکرار در نوشتن نیز میتواند پروشدهنده و بهبودبخشندۀ ذهن و زبان ما باشد.
گاهی حس میکنم دربارۀ برخی موضوعات بیش از اندازه مینویسم…
بدبختی ما این است: میخواهیم از چیزهایی بنویسیم که میدانیم، و خب مسئله این است که دانستههای ما زود تمام میشود.
تا چاه معلومات و تجربیاتمان را با خواندن و زندگی کردن پر کنیم، این سایت و کانال ماست که متروکه میماند…